جمعه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۷

محمد صدیق کبودوند برنده جایزه هلمن/همت شد | Human Rights Watch

جایزه ویژه نویسندگان تحت آزار به یک ایرانی در بند اهدا می شود
January 21, 2009

"فعالیت های کبودوند بعنوان یک مدافع حقوق بشر و روزنامه نگار مروج و حامی اصلاحات در ایران موجب زندانی شدن او شده است. او با وجود نیاز اضطراری به مراقبت های پزشکی امکانات کافی در اختیار ندارد...تجربه او گواهی ناگوار مخمصه روزنامه نگاران، دگراندیشان و سایر منتقدین مسالمت آمیز در ایران امروز است."

سارا لی ویتسون مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای دیده بان حقوق بشر

(نیویورک، 20 ژانویه 2009) - دیده بان حقوق بشر امروز اعلام کرد جایزه هملن/همت که به نویسندگان تحت آزار و اذیت تعلق می گیرد، به محمد صدیق کبودوند فعال ایرانی حقوق بشر اهدا می شود. کبودوند بدلیل نوشته هایش هم اکنون در حال گذراندن محکومیت دهساله خود در زندان است. وی در شرایط جسمی وخیمی قرار دارد و نیازمند مراقبت های اضطراری پزشکی است.

دیده بان حقوق بشر هر سال جوایز هلمن/همت را به نویسندگانی اهدا می کند که به خاطر ابراز دیدگاه های مخالف، انتقاد از مقام ها و اقدامات حکومت و یا گزارش موضوعاتی که حکومت با انتشار آنها مخالف است، مجازات می شوند.

سارا لی ویتسون مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای دیده بان حقوق بشر می گوید: "فعالیت های کبودوند بعنوان یک مدافع حقوق بشر و روزنامه نگار مروج و حامی اصلاحات در ایران موجب زندانی شدن او شده است. او با وجود نیاز اضطراری به مراقبت های پزشکی امکانات کافی در اختیار ندارد." وی می افزاید: "تجربه او گواهی ناگوار مخمصه روزنامه نگاران، دگراندیشان و سایر منتقدین مسالمت آمیز در ایران امروز است."

کبودوند روزنامه نگار و مدافع برجسته حقوق بشر در ایران است که در سال 2005 سازمان حقوق بشر کردستان را با هدف حمایت از حقوق کردهای ایران بنیانگذاری کرد. این سازمان سپس گسترش پیدا کرد و 200 گزارشگر را در سراسر کردستان ایران در بر گرفت. آنها گزارش های دقیق و به موقعی از منطقه تهیه می کردند که در روزنامه بنام پیام مردم که اکنون تعطیل شده منتشر می شد. کبودوند مدیر مسئول و دبیر این نشریه بود. کبودوند با فعالیت های حقوق بشری و خبرنگاری خود نقشی اساسی در ایجاد شبکه جامعه مدنی برای جوانان و فعالان کرد داشت. او همچنین نویسنده سه کتاب بوده است: "نیمه دیگر" درباره حقوق زنان، "برزخ دمکراسی" و "جنبش اجتماعی".

به گفته وکیل کبودوند، وی در اول ژوئیه 2007 توسط مامورین اطلاعاتی دستگیر شد و پس از آن منزل و لوازم و دارایی هایش مورد بازرسی قرار گرفتند. او سپس به بند 209 زندان اوین منتقل شد. این بند ویژه بازداشت زندانیان سیاسی است و تحت کنترل وزارت اطلاعات قرار دارد. مسئولین بدون هیچ اتهامی او را به مدت شش ماه در سلول انفرادی حبس کردند.

شعبه 15 دادگاه انقلاب در مه 2008 کبودوند را به دهسال زندان محکوم کرد. جرم او "اقدام علیه امنیت ملی از طریق تاسیس سازمان حقوق بشر کردستان، تبلیغ علیه نظام از طریق اشاعه اخبار، مخالفت با قوانین جزایی اسلام از طریق علنی کردن احکامی همچون سنگسار و اعدام و نیز حمایت از زندانیان سیاسی" اعلام شد. شعبه 54 دادگاه تجدید نظر تهران این حکم را در اکتبر 2008 تایید کرد.

حکومت ایران از این و سایر مفاد "قوانین امنیتی" برای دستگیری نویسندگان، روشنفکران و مدافعین حقوق بشر که دیدگاه های انتقاد آمیز خود را ابراز می کنند و یا بدنبال اجتماعات صلح آمیزشان هستند، استفاده می کند. دیده بان حقوق بشر در سال 2008 با انتشار گزارشی نحوه بهره برداری از قوانین امنیتی ایران برای سرکوبی فعالیتهای مستقل را تشریح کرد:

http://www.hrw.org/en/reports/2008/01/06/you-can-detain-anyone-anything-0

همسر و سه فرزند کبودوند از 16 دسامبر تاکنون خبری از او دریافت نکرده اند. وکیل کبودوند می گوید وی که هر دو والدینش در اثر حمله قلبی جان داده اند، در 17 دسامبر در زندان دچار حمله قلبی شد. او که از قبل بدلیل سابقه حمله قلبی، فشار خون بالا، عفونت کلیه و مشکل پروستات در وضعیت جسمی بود، اکنون در شرایط وخیمی قرار گرفته است. به گفته وکیل کبودوند، مسئولین با درخواست های مکرر پزشکان زندان برای دسترسی او به مراقبت های پزشکی تخصصی مخالفت کرده اند. مرکز پزشکی زندان فاقد این امکانات لازم است.

دیده بان حقوق بشر از حکومت ایران می خواهد هر چه سریعتر مراقبت های پزشکی مورد نیاز را در اختیار کبودوند که در شرایط وخیمی قرار دارد، بگذارد و به حبس ناعادلانه او پایان دهد. دیده بان حقوق بشر یکبار دیگر از حکومت ایران می خواهد مفاد مبهم و خودسرانه قوانین جزائی خود را لغو کند. حکومت ایران از این مفاد برای ساکت کردن منتقدین و فعالانی که خواهان استفاده از حق آزادی بیان و اجتماعات هستند، استفاده می کند.

دیده بان حقوق بشر برنامه هلمن/همت را در سال 1990 آغاز کرد. از آن زمان تاکنون این جایزه به بیش از 600 نویسنده از 91 کشور جهان اهدا شده است. همه ساله کمیته ای متشکل از نویسندگان، سردبیران و روزنامه نگاران که شغلشان مبتنی بر آزادی بیان است، نامزدهای این جایزه را تعیین می کنند.

Bookmark and Share

برادران علایی به زندان محکوم شدند" نقل از سایت فارسی بی‌بی‌سی"


برادران علایی
وزارت اطلاعات برادران علایی را به تلاش
برای براندازی متهم کرده بود


دادگاه انقلاب تهران، حکم زندان آرش و کامیار علایی فعالان مبارزه به بیماری ایدز را صادر کرده است.

این دادگاه آرش علایی را به ۶ سال و کامیار علایی را به ۳ سال زندان محکوم کرده است.

مسعود شفیعی، وکیل مدافع برادران علایی، در گفت و گو با بخش فارسی بی بی سی، ضمن تایید این خبر گفت که در فرصت قانونی، به حکم دادگاه بدوی اعتراض خواهد کرد. آقای شفیعی گفت که حکم دادگاه را روز اول بهمن دریافت کرده است.

به گفته وکیل مدافع برادران علایی، این دو در جریان تحقیق و دادرسی، اتهامات وارده را صراحتا رد کرده بودند.

روز دوشنبه، سی ام دی (۱۹ ژانویه) مدیرکل ضد جاسوسی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ضمن شرکت در یک نشست خبری، در مورد آنچه که "طراحی پروژه براندازی نرم در ایران" می خواند اطلاعاتی را در اختیار رسانه های خبری قرار داد و از جمله گفت که اعترافات اعضای این شبکه به زودی از شبکه رادیو و تلویزیون دولتی ایران پخش خواهد شد.

این مقام امنیتی گفت که چند نفر در ارتباط با فعالیت این شبکه بازداشت شدند و از آرش و کامیار علایی، دو پزشک ایرانی، به عنوان دو تن از چهار عضو اصلی این شبکه نام برد که در اختیار قوه قضائیه قرار گرفته و محاکمه شده اند.

برادران علایی که در زمینه مبارزه با بیماری ایدز در ایران فعالیت داشته اند، تابستان امسال بازداشت شدند و بعدا مقام های قضایی ایران گفتند که این دو با برگزاری همایش هایی، در صدد اعزام داوطلب به خارج به منظور آموزش در زمینه براندازی بوده اند.

بر اساس اطلاعات مندرج در سایت اینترنتی سازمان آمریکایی پزشکان حامی حقوق بشر، برادران علایی از بیست سال پیش در صدد وارد کردن برنامه همزمان پیشگیری و مراقبت برای بیماری ایدز، بیماری های مقاربتی و عوارض اعتیاد، به نظام بهداشتی ایران بودند.

آنها از سال ۱۹۹۸ یک برنامه مقابله با گسترش "اچ آی وی" و شیوع بیماری ایدز را، مشخصاً با تمرکز بر معتادان تزریقی در استان کرمانشاه دنبال می کردند.

برادران علایی علاوه بر فعالیت هایشان در ایران، دوره هایی آموزشی را برای کارکنان نهادهای بهداشتی افغانستان و تاجیکستان برگزار کرده و کوشیده اند همکاری های منطقه ای را در زمینه بهداشت میان دوازده کشور خاورمیانه و آسیای مرکزی ترغیب کنند.

دکتر آرش علایی، مدیر سابق موسسه بین المللی آموزش و پژوهش در مرکز ملی آموزشی پژوهشی و درمانی سل و بیماری های ریوی در ایران است.

دکتر کامیار علایی هم پیش از بازداشت مشغول گذراندن دوره دکترای بهداشت عمومی در دانشگاه ایالتی نیویورک بود.

بازداشت این دو پزشک ایرانی انتقاد و اعتراض هایی را در خارج از کشور از جمله از سوی سازمان های بین المللی فعال در زمینه مبارزه با بیماری ایدز در پی آورد.


اطلاعیه‌ دیدبان حقوق‌بشر در مورد دادگاه ناعادلانه علایی‌ها: "برادران علایی؛ پزشکان پیشگام در مبارزه با ایدز، در دادگاهی ناعادلانه محاکمه شدند"


Bookmark and Share

سه‌شنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۷

نامه ي فرزاد کمانگر به زندانبان اوین

من یک معلم می مانم و تو یک زندانبان
زئوس ، خدای خدایان فرمان داد تا پرومته نافرمان را به بند کشند و اینگونه بود حکایت من و تو اینجا آغاز شد. تو میراث خوار زندانبانان زئوس گشتی تا هر روز نگهبان فرزندی از سلاله آفتاب و روشنی گردی و برای من و تو زندان دو معنای جداگانه پیدا کرد، دو نفر در دو سوی دیوار با دری آهنی و دریچه ای کوچک میان آن، توبیرون سلول ، من درون سلول . حال بهتر است همدیگر را بهتر بشناسیم من معلمم...نه نه... من دانش آموز صمد بهرنگی ام ، همان که الدوز و کلاغها و ماهی سیاه کوچولو را نوشت که حرکت کردن را به همه بیاموزد. او را میشناسی ؟ میدانم که نمی شناسی. من محصل خانعلی ام ، همان معلمی که یاد داد چگونه خورشیدی بر تخته سیاه کلاسمان بکشیم که نورش خفاشها را فراری دهد. میدانی او که بود؟ من همکار بهمن عزتی ام ، مردی که همیشه بوی باران میداد و انسانی که هنوز مردم کرمانشاه و روستاهایش با اولین باران پائیزی به یاد او می افتند، اصلا میدانی او که بود ؟ میدانم که نمیدانی.²

من معلمم ، از دانش آموزانم لبخند و پرسیدن را به ارث برده ام . حال که من را شناختی ، تو از خودت بگو ، همکارانت که بوده اند ، خشم ونفرت وجودت را از چه کسی به ارث برده ای ، دستبند و پابندهایت از چه کسی به جا مانده ؟ از سیاهچالهای ضحاک ؟ از خودت بگو ، تو کیستی ؟ فقط مرا از دستبند و زنجیر و شلاق ، از دیوارهای محکم 209 ، از چشمهای الکترونیکی زندان ، از درهای محکم آن مترسان، دیگر هیچ هراسی در من ایجاد نمی کنند. عصبانی مشو ، فریاد مکش ، با مشت بر قلبم مکوب که چرا سرم را بالا میگیرم ، داستان مشت تو و سر زن زندانی را به یاد دارم. مرا مزن که چرا آواز میخوانم، من کردم، اجداد من عشقشان را ، دردهایشان را ، مبارزاتشان را و بودنشان را در آوازها و سرودهایشان برای من به یادگار گذاشته اند. من باید بخوانم و تو باید بشنوی . و تو باید به آوازم گوش دهی ، میدانم که رنجت میدهد.

مرا به باد کتک مگیر که هنگام راه رفتن صدای پایم می آید ، آخر مادرم به من آموخته ، با گامهایم با زمین سخن بگویم ، بین من و زمین ، پیمانی است و پیوندی که زمین را پر از زیبائی و پر از لبخند کنم . پس بگذار قدم بزنم ، بگذار صدای پایم را بشنود ، بگذار زمین بداند من هنوز زنده ام و امیدوار. قلم و کاغذ را از من دریغ مکن ، میخواهم برای کودکان سرزمینم لالائی بسرایم ، سرشار از امید ، پر از داستان صمد و زندگیش ، خانعلی و آرزوهایش ، از عزتی و دانش آموزانش ، میخواهم بنویسم ، میخواهم با مردمم سخن بگویم ، از درون سلولم ، از همینجا ، میفهمی چه میگویم ؟ میدانم به تو آموخته اند از نور ، از زیبائی ها ، از اندیشه و اندیشیدن متنفر باشی. اما نترس به درون سلولم بیا ، مهمان سفره کوچک و پاره من باش ، ببین من چگونه هر شب همه دانش آموزانم را مهمان میکنم ، برایشان چگونه قصه میگویم ، اما تو که اجازه نداری ببینی ، تو که اجازه نداری بشنوی ، تو باید عاشق شوی ، باید انسان شوی ، باید اینسوی درب باشی تا بفهمی من چه میگویم .

به من نگاه کن تا بدانی فرق من و تو در چیست ، من هر روز بر دیوار سلولم دستان دلدارم را و چشمان زیبایش را میکشم ، و انگشتانش را در دست میگیرم و گرمی زندگی را در دستانش و انتظار و اشتیاق را در چشمانش میخوانم، اما تو هر روز با باتوم دستت انگشتان نقش بسته بر دیوار را میشکنی و چشمان منتظرش را در می آوری ، و دیوار را سیاه میکنی. دنیای تو همیشه تاریکی و زندان خواهد بود و "شعور نور" آزارت خواهد داد ، من ماهها است چشم انتظار دیدن یک آسمان پرستاره ام. با ستاره های یاغی که در تاریکی از این سوی آسمان به آن سوی آسمان پر بکشند و سینه سیاهی را با نور بشکافند. اما تو سالهاست در تاریکی زندگی میکنی ، شب تو بی ستاره است ، میدانی آسمان بی ستاره یعنی چی ؟ آسمان همیشه شب یعنی چی ؟ اینبار که به 209 برگشتم به درون سلولم بیا من برایت آرزوها دارم ، نه از رنگ دعاهای تو که سراسر آتش است و ترس از جهنم ، آرزوهای من پر از امید و لبخند و عشق است . به درون سلولم بیا تا راز آخرین لبخند عزتی را پای چوبه دار برایت بگویم ، میدانم که باز بندی بند 209 خواهم شد ، در حالی که تو با همه وجود پر از کینه ات بر سر من فریاد میکشی و من باز دلم برای تو و دنیای حقیری که دورت ساخته اند میسوزد .
من بر میگردم در حالی که یک معلمم و لبخند کودکان سرزمینم را هنوز بر لب دارم. معلم محکوم به اعدام ، فرزاد کمانگر بند بیماران عفونی زندان رجایی شهر کرج
27/10/87

1- چند نفر از نگهبانان 209 (برخلاف بازجوها که اینبار اذیتم نکردند ) به خاطر اینکه در مطلب ، بندی ، بند 209 ، آنها را شبیه شبح خوانده بودم وحشیانه به باد ، کتک و فحش و ناسزا گرفتنم.

2-بهمن عزتی معلمی بود که اوایل انقلاب اعدام شد ، هنوز مردم روستاهای کرمانشاه و کامیاران از او خاطرات بسیار دارند ، میگویند هنگام اعدام در جواب ماموران که از او پرسیدند از مرگ نمی هراسی ؟ لبخند زنان گفت :
"مرگ اگر مرد است گو نزد من آید تا در آغوشش کشم ، تنگ تنگ"
Bookmark and Share

جمعه، دی ۲۰، ۱۳۸۷

ایران به سرکوب در مناطق کردنشین پایان دهد


مخالفان به زندان افتاده و کتابها و نشریان توقیف می شوند
January 9, 2009

مقامات ایران تحمل ناچیزی برای مخالفت سیاسی از سوی شهروندان دارند.آنها به ویژه نسبت به هر گونه مخالفت سیاسی در میان مناطق اقلیت در مناطقی که سابقه فعالیتهای جدایی طلبانه دارند، حساس هستند.

جو ستورک معاون مدیر بخش خاورمیانه و آفریقای شمالی سازمان دیده بان حقوق

(نیویورک؛ ژانویه ۲۰۰۹):

سازمان دیده بان حقوق بشر در گزارشی که امروز منتشر کرد از دولت ایران خواست عبارات و تعاریف کلی و مبهم در قوانین امنیت ملی را که برای سرکوب مخالفتهای صلح آمیز در مناطق کردنشین از آن استفاده می شود را اصلاح یا به کلی لغو کنند و به بازداشتهای خودسرانه مخالفین و منتقدین کرد پایان دهند.

در گزارشی ۴۲ صفحه ای تحت عنوان: ایران: آزادی بیان و اجتماعات در مناطق کردنشین؛ سو‌ءاستفاده مقامات ایران از قوانین امنیتی؛ مطبوعات و دیگر قوانین برای بازداشت و پیگرد قضایی ایرانیان کرد را به ثبت می رساند. این افراد به خاطر استفاده از حق قانونی آزادی بیان و اجتماعات سرکوب شده اند. استفاده از این قوانین برای سرکوب افراد اتفاق جدیدی نیست اما از آغاز دوران ریاست جمهوری احمدی نٓژاد در اوت ۲۰۰۵ شدیدتر شده است.

جو ستورک معاون مدیر بخش خاورمیانه و آفریقای شمالی سازمان دیده بان حقوق بشر می گوید: مقامات ایران تحمل ناچیزی برای مخالفت سیاسی از سوی شهروندان دارند.آنها به ویژه نسبت به هر گونه مخالفت سیاسی در میان مناطق اقلیت در مناطقی که سابقه فعالیتهای جدایی طلبانه دارند، حساس هستند.

از جمعیت 69 میلیونی ایران، حدود چهار و نیم میلیون از اقلیت قومی کرد هستند. این جمعیت در بخش شمال غربی کشور زندگی می کنند. جنبش های سیاسی در منطقه مدتهاست برای خودمختاری بیشتر فعالیت کرده اند.
گروههای با سابقه کرد دخالت در هرگونه فعالیت مسلحانه را تکذیب می کنند و دولت نیز از سال ۱۹۹۰ چنین ادعایی نکرده است.

ستورک می گوید: هیج کس به حق یک دولت در برخورد با خشونت اعتراض نمی کند. ولی در مورد کردستان ایران خشونتی وجود ندارد. آنچه اتفاق می افتد سرکوب مخالفتهای مشروع و صلح آمیز است.

این گزارش جدید توقیف نشریات و روزنامه های کردی-فارسی و کتاب و تنبیه ناشران؛ روزنامه نگاران و نویسندگان منتقد سیاست های دولت را ثبت می کنند. مقامات همچنین با عدم صدور مجوز برای نهادهای مدنی مشروع یا وارد کردن اتهامات واهی به فعالین آن نهادها فعالیتهای قانونی را سرکوب می کنند.

یکی از قربانیان سرکوب دولتی فرزاد کمانگر است. او مدیر یک دبیرستان در شهر کامیاران و با سازمان دفاع از حقوق بشر در کردستان فعالیت می کرده است. او از جولای ۲۰۰۶ در زندان به سر می برد. این گزارش نامه ای از آقای کمانگر را که مخفیانه از زندان خارج کرده و از شکنجه در دوران باز جویش می گوید منتشر کزده است.

شعبه 30 دادگاه انقلاب کمانگار را در 25 فوریه سال 2008 به اتهام به خطر انداختن امنیت ملی محکوم به مرگ کرد. دادستانی مدعی شد که کمانگار عضو حزب کارگران کردستان ترکیه بوده است ولی هیچ دلیلی برای این اتهام ارائه نکرد. در جولای دادگاه عالي حكم اعدام را تاييد کرد. وکیل أقای کمانگر به تنها راه باقی مانده متوسل شده و خواستار دخالت رییس قوه قضاییه شده است.

Bookmark and Share

ایران به سرکوب در مناطق کردنشین پایان دهد

مخالفان به زندان افتاده و کتابها و نشریان توقیف می شوند
January 9, 2009

مقامات ایران تحمل ناچیزی برای مخالفت سیاسی از سوی شهروندان دارند.آنها به ویژه نسبت به هر گونه مخالفت سیاسی در میان مناطق اقلیت در مناطقی که سابقه فعالیتهای جدایی طلبانه دارند، حساس هستند.

جو ستورک معاون مدیر بخش خاورمیانه و آفریقای شمالی سازمان دیده بان حقوق

)نیویورک؛ ژانویه ۲۰۰۹): سازمان دیده بان حقوق بشر در گزارشی که امروز منتشر کرد از دولت ایران خواست عبارات و تعاریف کلی و مبهم در قوانین امنیت ملی را که برای سرکوب مخالفتهای صلح آمیز در مناطق کردنشین از آن استفاده می شود را اصلاح یا به کلی لغو کنند و به بازداشتهای خودسرانه مخالفین و منتقدین کرد پایان دهند.

در گزارشی ۴۲ صفحه ای تحت عنوان: ایران: آزادی بیان و اجتماعات در مناطق کردنشین؛ سو‌ءاستفاده مقامات ایران از قوانین امنیتی؛ مطبوعات و دیگر قوانین برای بازداشت و پیگرد قضایی ایرانیان کرد را به ثبت می رساند. این افراد به خاطر استفاده از حق قانونی آزادی بیان و اجتماعات سرکوب شده اند. استفاده از این قوانین برای سرکوب افراد اتفاق جدیدی نیست اما از آغاز دوران ریاست جمهوری احمدی نٓژاد در اوت ۲۰۰۵ شدیدتر شده است.

جو ستورک معاون مدیر بخش خاورمیانه و آفریقای شمالی سازمان دیده بان حقوق بشر می گوید: مقامات ایران تحمل ناچیزی برای مخالفت سیاسی از سوی شهروندان دارند.آنها به ویژه نسبت به هر گونه مخالفت سیاسی در میان مناطق اقلیت در مناطقی که سابقه فعالیتهای جدایی طلبانه دارند، حساس هستند.

از جمعیت 69 میلیونی ایران، حدود چهار و نیم میلیون از اقلیت قومی کرد هستند. این جمعیت در بخش شمال غربی کشور زندگی می کنند. جنبش های سیاسی در منطقه مدتهاست برای خودمختاری بیشتر فعالیت کرده اند.
گروههای با سابقه کرد دخالت در هرگونه فعالیت مسلحانه را تکذیب می کنند و دولت نیز از سال ۱۹۹۰ چنین ادعایی نکرده است.

ستورک می گوید: هیج کس به حق یک دولت در برخورد با خشونت اعتراض نمی کند. ولی در مورد کردستان ایران خشونتی وجود ندارد. آنچه اتفاق می افتد سرکوب مخالفتهای مشروع و صلح آمیز است.

این گزارش جدید توقیف نشریات و روزنامه های کردی-فارسی و کتاب و تنبیه ناشران؛ روزنامه نگاران و نویسندگان منتقد سیاست های دولت را ثبت می کنند. مقامات همچنین با عدم صدور مجوز برای نهادهای مدنی مشروع یا وارد کردن اتهامات واهی به فعالین آن نهادها فعالیتهای قانونی را سرکوب می کنند.

یکی از قربانیان سرکوب دولتی فرزاد کمانگر است. او مدیر یک دبیرستان در شهر کامیاران و با سازمان دفاع از حقوق بشر در کردستان فعالیت می کرده است. او از جولای ۲۰۰۶ در زندان به سر می برد. این گزارش نامه ای از آقای کمانگر را که مخفیانه از زندان خارج کرده و از شکنجه در دوران باز جویش می گوید منتشر کزده است.

شعبه 30 دادگاه انقلاب کمانگار را در 25 فوریه سال 2008 به اتهام به خطر انداختن امنیت ملی محکوم به مرگ کرد. دادستانی مدعی شد که کمانگار عضو حزب کارگران کردستان ترکیه بوده است ولی هیچ دلیلی برای این اتهام ارائه نکرد. در جولای دادگاه عالي حكم اعدام را تاييد کرد. وکیل أقای کمانگر به تنها راه باقی مانده متوسل شده و خواستار دخالت رییس قوه قضاییه شده است.

Bookmark and Share