پنجشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۶

زامل باوی در زندان اهواز اعدام شد, استمداد فوری

زامل باوی در زندان اهواز اعدام شد, استمداد فوری سازمان حقوق بشر اهواز

خطر اعدام سه نفر دیگر را تهدید می کند

استمداد فوری سازمان حقوق بشر اهواز
خطاب به دبیـر کـل سـازمـان ملل متحـد، سازمـان‌های بین المللی حقـوق بشـر، جامعه بین المللی و نیروهای مترقی در داخل و در خارج ایران
اعدام زامل باوی امروز صبح در زندان کارون اهواز خطر اعدام برای سه نفر دیگر

علیرغم هشدار و استمداد فوری ما در دو هفته قبل، رژیم جمهوری اسلامی ساعت 4 صبح امروز آقای زامل باوی، 29 ساله ، متاًهل دارای یک فرزند، صاحب دکان لبنیات در اهواز را در زندان کارون اهواز بدار آویخت. جهار برادر دیگر زامل باوی هنوزدر زندان بسر میبرند. زامل باوی یکی از محبوبترین و معروفترین فعال حقوق بشری مردم عرب اهواز بود. زامل فرزند شیخ حاج سالم باوی، رهبر ایل و عشیره بسیار بزرگ باوی، از اشخاص خیر و از چهره های معروف مدنی اقلیم اهواز میباشد. بااینکه رژیم زامل باوی را به اتهام نگاهداری شیئی بصورت بمبی خانگی، خنثی و بدون چاشنی و بدون مواد منفجره متهم کرده است، همه کسانیکه زامل باوی را میشناسند معتقدند که ایشان از هر گونه خشونتی مبرا بوده است.

درست یکماه قبل در 30 ماه دسامبر 2007 رژیم جمهوری اسلامی ایران جهار نفر دیگر از فعالان سیاسی و حقوق بشری عرب اهوازی را اعدام کرد اسامی آنها بقرار زیر است:
1. احمد مرمزی 35 ساله سکان معشور (ماهشهر)، متاهل و دارای 2 فرزند
2. عبدالحسین حریبی، 34 ساله ، متاًهل دارای 4 فرزند، ساکن سربندر، نانوا
3. حسین عساکره، 33 ساله ساکن معشور (ماهشهر)، متاًهل دارای 2 فرزند
4. عبدالرضا سنواتی، 34 ساله ساکن اهواز ، متاهل دارای فرزند

بنا بر گزارشات خبرگزاریهای جهانی و سازمانهای حقوق بشر ایرانی و بین المللی و نیز خانواده های زندانیان سیاسی، افراد ذیل در ابران در خطر اعدام فوری میباشند:
1. سعید عوده صاکی- 35 ساله پناهنده سیاسی تحت نظارت سازمان ملل که قرار بود به نروژ اسکان داده شود ولی بوسیله دولت سوریه در تاریخ 16 ماه مه 2006 به ایران تحویل داده شد.
2. عبدالرسول علی مزرعه- 56 ساله متاًهل پناهنده سیاسی تحت نظارت سازمان ملل خانواده او بوسیله سازمان ملل از سوریه به نروژ اسکان ولی خود او بوسیله دولت سوریه در تاریخ 16 ماه مه 2006 به ایران تحویل داده شد.
3. فالح عبدالله المنصوری- 60 ساله متاهل پناهنده سیاسی سازمان ملل تبعه هلند، فعال و عضو سازمان عفو بین الملل در هلند.

سازمان عفو بین الملل نیز در مورد امکان اعدام این افراد اعلام نگرانی کرده است. بنا به گزارشات رسیده از خانواده این زندانیان سیاسی همگی آنها در زندان کارون اهواز نگاهداری شده و به سلول انفرادی برای مهیا شدن برای اعدام، منتقل شده اند.

روز یکشنبه 30 دسامبر (9 دی) ۱۳۸۶ تعداد وسیعی از نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در اهواز به اجتماعاتی در مساجد حی غزنوی و خاتم النبیاء که بمناسبت هفتمین روز شهادت مهدی حیدری در مناطق فقیرنشین شلینگ آباد (حی الثوره) و منطقه خشایار (حی بنی هاشم) برگزار شده بود هجوم برده و حداقل 200نفر را دستگیر نموده و آنها را با ماشین های نظامی و امنیتبی به نقطه نامعلومی بردند.
آقای حیدری هفته گذشته بطور نامعلومی کشته شده است (مردم اعتقاد دارند که رژیم در قتل او دست داشته).
خانواده های دستگیر شدگان اظهار میدارند علیرغم مراجعه به استانداری، وزارت اطلاعات و امنیت, سپاه و دیگر ادارات دولتی تاکنون نتوانسته اند هیچگونه خبر و یا اثری از آنها بدست آورند. این خانواده ها تا بامروز هر روز در جلو استانداری خوزستان جمع میشوند و تقاضای ملاقات با استاندار را دارند ولی ایشان تاکنون از ملاقات با خانواده دستگیر شدگان امتناع میکند.
حمله و دستگیری های فوق و نیز حمله سه ماه پیش در حمیدیه (30 کیلومتری شمالغرب اهواز) که پس از انجام نماز عید فطر و راه پیمائی مسالمت آمیز ساکنین منطقه، نیروهای امنیتی به راه پیمائی حمله کرده و تعدادی را مضروب و صدها نفر از ساکنان حمیدیه و اهواز را دستگیر کرده اند، بوضوح برای ایجاد رعب و وحشت مردم عرب انجام میگیرد. تاکنون از دستگیر شدگان هیچ گونه خبری در دست نیست.
اجساد حداقل 4 نفر از دستگیر شدگان حمیدیه بنامهای غیبان عبیداوی، علی چلداوی، طارق موسوی، علی عبیداوی را در حالیکه آثار شکنجه، از جمله بریدن انگشتان دست، و در یک مورد (غیبان عبیداوی) در آوردن چشمان از حدقه و دیگر آثار شکنجه رون بدن آنها مشاهده میشده است را در آبهای رود کارون پیدا کرده اند.

سازمان حقوق بشر اهواز در چند هفته گذشته با ارسال نامه هائی به رهبران جهان از جمله به آقای بان-کی-مون، دبیر کل سازمان ملل، به خانم لوئیس آربور، کمیسر عالی حقوق بشر، آقایان فیلیپ آلستون، لیگابوِ، کوتاری، مک دوگال، مانفرد نواک، مارتین شاینن، استاوهاگن، و خانم لیلی زروقی نمایندگان و متخصصان عالی سازمان ملل در امور قتل، شکنجه، اعدام، سکونت، دفاع از حقوق انسانی، آزادی اجتماعات و غیره و هم چنین با ارسال نا مه هائی به آقای هانس گوترنینگ رئیس پارلمان اتحادیه اروپا، سایروز ولسکی، رئیس کمیته خارجی پارلمان، خانم فلوتر رئیس کمیسیون حقوق بشر پارلمان اروپا، و خام انگلیکا بئر رئیس مناسیات و روابط اروپا با ایران، و نیز نامه هائی به عمر موسی دبیر کل اتحادیه عرب و آقای احسانوگلو رئیس کنفرانس اسلامی ارسال و کلیه موارد دستگیری، شکنجه و نقض حقوق بشر بوسیله جمهوری اسلامی را در این نامه ها متذکر شده است.
طبق گزارش سازمان عفو بین الملل و سازمان دیده بان حقوق بشر و دیگر سازمانهای بین المللی، محاکمات اخیر از نظر حقوقی دارای نقص های بسیار جدی بودند. سازمان عفو بین الملل بارها و نیز اخیراً آقای عمادالدین باقی مدافع معروف حقوق بشر و رئیس سازمان دفاع از زندانیان سیاسی که با پرونده این زندانیان از نزدیک آشنا میباشد، بارها نگرانی خود را از محاکمه آنان و وضعیت سیستم قضائی و دادرسی در ایران ابراز داشته و خود اخیراً بدلیل افشای "اسرار ملی" در مورد احتمال نفوذ و اغفال این جوانان به بمب گذاری بوسیله نیروهای امنیتی ایران، به زندان انداخته شده است.
سازمان ملل متحد و سازمان عفو بین الملل بارها به ایران یادآوری کرده اند که ایران امضا کننده عهدنامه جهانی حقوق مدنی و سیاسی می باشد. بند دوم از ماده ششم این عهدنامه اظهار می دارد: حکم اعدام تنها در مورد جرم های بسیار خطیر (مانند جنایت علیه بشریت) و در شرایطی که جرم در تطابق با قوانین بین المللی باشد، قابل اجرا است. این به این معنا است که دولت ایران برای هر جرمی نمی تواند حکم اعدام صادر کند و فراتر از تعریف قوانین بین المللی عمل نماید و تمام این فاکتورها در حین صدور حکم باید در نظر گرفته شود.
ما از کلیه آزادیخواهان و مدافعان حقوق بشر ایران و جهان تقاضا می کنیم، اعدام امروز آقای زامل باوی و دیگر اعدامهای اخیر را محکوم و نیز حملات و یورشهای جدید در اهواز، شکنجه و کشتن مردم عرب اهواز را مفتضح کرده و به سمع جهان برسانند و نیز برای جلوگیری ار اعدام آقایان صاکی، مزرعه و المنصوری و بطور کلی توقف کامل اعدام در ایران، فعالانه شرکت کنند- نیز از تمام آزادی خواهان جهان میخواهیم که با اعتراض و شرکت فعال و پشتیبانی از یورش دفاع از حقوق بشر در اهواز و در ایران با نوشتن نامه به مسئولان زیر انزجار خود را از این دستگیریها، کشتار و اعدام مردم بی دفاع عرب در ایران ابراز نمائید.

پیشینهء قضیه
همه دستگیر شدگان و محکوم شدگان فوق الذکر، به جامعه عرب اهواز تعلق دارند. 4 تا 5 ملیون عرب اهوازی که تحت فشار شدید به سر می برند، در جنوب غربی ایران در استان خوزستان (اقلیم اهواز)، سکونت دارند. اگر چه منطقه عرب های اهوازی، یکی از نفت خیزترین مناطق جهان است و تولید بیش از 90 درصد نفت ایران را تأمین می کند، جامعه أنان، از فقر شدید و درصد بالای بی سوادی و بیکاری رنج می برد. ملت عرب اهواز، در معرض سرکوب و تبعیض نژادی قرار دارد؛ زمین هایشان مصادره می شود و رژیم مهاجرت و استحاله اجباری را بر آنان تحمیل می کند.
ملت عرب در ایران، در طول تاریخ، به حاشیه رانده شده و مورد تبعیض قرار گرفته است. حکومت ایران همواره، جنبش اجتماعی و سیاسی ملت عرب در ایران را که برای بدست آوردن حقوق خود مبارزه می کند، به دخالت و تحریک کشورهای آمریکا و بریتانیا و اسراییل نسبت می دهد، تا بدین وسیله انکار ریشه های عمیق اجتماعی آنرا، توجیه کند. سیاست های پاک سازی نژادی، عرب ستزی و سرکوب عرب های اهواز، پس از انتخاب محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری، شدت گرفته است.

درخواست ما
دبیـر کـل سـازمـان ملل متحـد، رهبـران جهـان، سازمـان‌های بین المللی حقـوق بشـر، سازمان‌های غیر‌ دولتی و رسانه‌های گروهی جهان: ما از شما درخواست می کنیم که اعدام زامل باوی و دیگر اعدامهای اخیر و هم جنین دستگیری های اخیر اهواز را محکوم و از حکومت جمهوری اسلامی خواسته شود دستگیر شدگان را بلافاصله آزاد کند و و نیز از رژیم بخواهید اعدام دیگر زندانیان را فوراً متوقف سازد. همچنین از دولت ایران بخواهید، که در مورد انجام محاکمات برطبق آیین دادرسی تضمین های لازم را بدهد و به تعهدات خود، به عهدنامه ها و قوانین و استانداردهای بین المللی، وفاداری کند، و با اقلیت های ملی و گروه ها و اقلیت های مذهبی؛ از جمله مردم بومی عرب اهواز، براساس حقوق مدنی و سیاسی بر خورد نماید.
اتهام همگی این افراد محارب ویا جنگ با خدا اعلام شده است که طبق قوانین ایران مجازات آن مرگ است. اتهامات دیگر شامل بی ثبات کردن کشور، نامیدن فرزندانشان بنامهای سنی، اقدام علیه امنیت ملی، نگاهداری بمب های خانگی، خرابکاری در خطوط نفتی و مشارکت در بمب گذاری های اهواز در سال 2005 می باشد. در حالیکه رژیم تاکنون مطلقاً هیچ گونه دلیل و مدرکی در اینمورد ارائه نداده است.
از تمام آزادی خواهان جهان میخواهیم که با به اعتراض و شرکت فعال در این یورش دفاع از حقوق بشر با نوشتن نامه به مسئولان زیر انزجار خود را از اعدام این زندانیان سیاسی و نیز برای توقف کامل اعدام در ایران، فعالانه شرکت کنند:

نامه های خود را به هر زبان به مسئولان و عنوانهای زیر بفرستید و نسخه ای از آنرا به سازمان حقوق بشر اهواز برای پی گیری، ارسال فرمائید:

آیت الله خامنه ای
APPEALS TO:
Leader of the Islamic Republic
His Excellency Ayatollah Sayed �Ali Khamenei
The Office of the Supreme Leader, Islamic Republic Street - Shahid Keshvar Doust Street
Tehran, Islamic Republic of Iran
Email:info@leader.ir

آیت الله شاهرودی
Head of the Judiciary
Ayatollah Mahmoud Hashemi Shahroudi
Ministry of Justice, Ministry of Justice Building, Panzdah-Khordad Square, Tehran, Islamic Republic of Iran
Fax: +98 21 3390 4986 (please keep trying)
Email: info@dadgostary-tehran.ir

خانم لوئیس آربور کمیسر عالی سازمان ملل
Ms. Luoise Arbour,
The Office of the United Nations High Commissioner for Human Rights
UNOG-OHCHR
1211 Geneva 10, Switzerland
Fax: +41 22 917 9022
tb-petitions@ohchr.org

پروفسور حکم الدین احسانوگلو ، دبیر کل سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی
Professor Ekmeleddin Ihsanoglu
Secretary General of the Organization of the Islamic Conference
PO Box: 178, Jeddah-21411,
Kingdom of Saudi Arabia
Tel:6900001, fax:2751953
cabinet@oic-oci.org

آقای هانس گرت پوترینگ، رئیس پارلمان اتحادیه اروپا
Mr. Hans-Gert Pttering
President of the European Parliament
Parlement europen
Bt. Paul-Henri Spaak
11B011
60, rue Wiertz / Wiertzstraat 60
B-1047 Bruxelles/Brussel
Tel. : +32 (0)2 28 45769
Fax : +32 (0)2 28 49769

آقای خاویار سولانا، مسئول اور بین المللی شورای اروپا
Mr. Javier Solana
High Representative for the Common Foreign and Security Policy,
Secretary-General of the Council of the European Union
Council of the European Union
Rue de la Loi, 175 B-1048 Bruxelles
Telephone (32-2) 281 61 11
Fax (32-2) 281 69 34

آقای خوزه مانیول دورائو باروسو، رئیس کمیسیون اروپا
Mr. Jos Manuel Duro Barroso
President of the European Commission
1049 Brusselsو Belgium
leonor.ribeiro-da-silva@ec.europa.eu

خانم دکتر کاندلیزا رلیس، وزیر خارجه آمریکا
Dr. Condoleezza Rice, U.S. Department of State
2201 C Street NW
Washington, DC 20520

آقای دورو کاسستیا ، رئیس شورای حقوق بشر سازمان ملل
Mr. Doru Costea
President of UNITED Nations Human Rights Council
Office of the United Nations
High Commissioner for Human Rights
UNOG-OHCHR
1211 Geneva 10, Switzerland
Bookmark and Share

چهارشنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۶

عبدالقادر بلوچ

سخنگوی قوه‌ی قضائیه فرموده‌اند ابراهیم لطف‌اللهی دانشجوی سنندجی خود را در سلول حلق آویز کرده. اگر یک لات بی سر و پا این حرف را می‌زد آدم باور نمی‌کرد. سخنگوی قوه‌ی قضائیه آنهم در یک حکومت اسلامی از من و شما که نترسد از خدا می‌ترسد. لابد این دانشجو خودش را حلق آویز کرده. از دانشجو جماعت هر چه بگویی بر می‌آید. مخصوصاً که کرد هم باشد.
احتمالاً داشته توی سلولش قدم می‌زده چشمش می‌افتد به یکی از این نردبانهای تاشو. آنرا وسط سلول باز می‌کند می‌رود بالا از وسط شال کردیش یک قلاب در می‌آورد آنرا پیچ می‌کند به سقف. بعد می‌آید پایین توی کمد سلول می‌گردد یک طناب ساخت ژاپن پیدا می‌کند. آنرا دور حلقه محکم می‌بندد. ار آنجا به بعد یک صندلی لازم بوده که توی سلول پیدا نمی‌کند. مجبور می‌شود مبل را بکشد آن وسط. یکی دو بار خودش را آویزان می‌کند ولی هر چه لگد می‌زند مبل نمی‌افتد. می‌آید پایین. ربی یشرح لی صدری را می‌خواند. کمی قدم می‌زند و بعد خنده‌اش می‌گیرد. مبل را می‌گذارد سر جایش همان نردبان را می‌آورد. یک لگد که می‌زند نردبان آلمینیومی گرمبی می‌افتد زمین. مسئولین و نگهبانان فکر می‌کنند زلزله شده. مشغول خواندن نماز خوف می‌شوند. یکی از آنها همینطوری از روی عطوفت اسلامی می‌گوید بروم ببینم این بنده خدا نماز خوفش را خوانده یا نه، که می‌بیند کار از خوف گذشته.
با اینکه همه‌ی اینها منطقی به نظر می‌رسد اما لعنت به این شیطان. وسوسه می‌کند که آدم بپرسد خوب قوه‌‌ی قضائیه که مرده شور و گور کن نیست چرا جسد را به خانواده‌ی مرحوم نداده و خودشان شبانه دفنش کرده‌اند؟
Bookmark and Share

BBCPersian.com

قوه قضائیه: دانشجوی سنندجی خود را حلق آویز کرد
ابراهیم لطف اللهی

سخنگوی قوه قضائیه ایران علت مرگ یک دانشجوی سنندجی در بازداشتگاه اداره اطلاعات استان کردستان را خودکشی اعلام کرده و گفته که وی خود را در سلول حلق آویز کرده است.

ابراهیم لطف اللهی، دانشجوی سال چهارم رشته حقوق دانشگاه پیام نور سنندج روز یکشنبه ششم ژانویه (شانزدهم دی) به دستور شعبه سوم بازپرسی دادسرای انقلاب سنندج پس ازخروج از جلسه امتحان به دست مأموران اطلاعاتی بازداشت و نه روز بعد، مرگ وی در بازداشتگاه به خانواده اش اطلاع داده شد.

خانواده آقای لطف اللهی در آن زمان گفتند که مسئولان اطلاعاتی سنندج، علت مرگ او را خودکشی اعلام کرده اند و اکنون سخنگوی قوه قضائیه رسماً این موضوع را به رسانه ها اعلام کرده است.

اما خانواده لطف اللهی خودکشی فرزندشان را در بازداشتگاه قبول ندارند و با تسلیم دادخواستی به دادسرای سنندج، خواهان نبش قبر ابراهیم لطف اللهی و بررسی دلیل مرگ او و مجازات مقصران احتمالی شده اند.

به گفته خانواده لطف اللهی، به آنان اجازه دسترسی به فرزندشان داده نشده و ابراهیم لطف اللهی را مأموران اطلاعاتی شبانه و بدون اطلاع آنان به خاک سپرده و سپس مسئولان گورستان محل دفن وی را به آنان نشان داده اند.

محمدصالح نیکبخت، وکیل خانواده لطف اللهی نیز می گوید در سنندج سابقه ندارد جسد فردی که در زندان درگذشته به خانواده اش تحویل داده نشود و اگر ابراهیم لطف اللهی واقعاً خودکشی کرده بود مسئولان می توانستند با نشان دادن آثار خودکشی در جسد وی و تحویل دادن جسد به پزشک قانونی برای بررسی موضوع، خانواده اش را متقاعد کنند.

سخنگوی قوه قضائیه گفته که علت مرگ ابراهیم لطف اللهی در دست بررسی است و صدور اجازه نبش قبر وی بستگی به دستور قاضی دارد.

علت بازداشت ابراهیم لطف اللهی اعلام نشده و محمدصالح نیکبخت، وکیل خانواده لطف اللهی می گوید وی عضو هیچ گروه سیاسی نبوده است.

وزارت خارجه آمریکا و نهادهای مدافع حقوق بشر در داخل و خارج ایران از مرگ ابراهیم لطف اللهی در بازداشتگاه ابراز نگرانی عمیق کرده و از حکومت ایران خواسته اند تحقیقات کاملی در این زمینه انجام دهد.

مرگ ابراهیم لطف اللهی، سومین مرگ پرسش برانگیزی است که در چند سال اخیر در بازداشتگاههای ایران رخ می دهد.

چند ماه پیش از وی، مرگ زهرا بنی یعقوب، پزشک جوانی که در بازداشتگاه ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان جان باخت، خودکشی اعلام شد اما برانگیخته شدن اعتراضات و پیگیری خانواده او باعث شد که پرونده ای برای بررسی قضیه در مراجع قضائی تشکیل شود.

پرونده مشابه دیگری نیز در مورد مرگ زهرا کاظمی، خبرنگار عکاس که بیش از چهار سال پیش، هنگام بازداشت در زندان اوین به طرز مشکوکی درگذشت، همچنان در محاکم تهران جریان دارد.

Bookmark and Share

دوشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۶

دانشجویان را شکنجه می کنند تا اعتراف بگیرند

پیمان پیران بشدت وضع جسمی بدی دارد، پایش را شکسته اند، سعید حبیبی هنوز در تک سلولی و زیر شدیدترین شکنجه ها است، بهروز کریمی زاده زخم های متعددی بر بدن دارد. وضع جسمی بسیاری از زندانیان چنان وخیم است که بارها به بیمارستان منتقل شده اند ...

يکشنبه ۷ بهمن ۱٣٨۶ - ۲۷ ژانويه ۲۰۰٨

سایت آزادی و برابری: طبق اخبار ی که به دست ما رسیده است٠ رفقای زندانی بشدت زیر فشار بوده و هستند، شکنجه های جسمی شدید برای گرفتن به اصطلاح اعتراف از دانشجویان زندانی بشدت در جریان است. مامورین زندان، بازجو ها در تلاشند که تحت فشار رفقای زندانی را به قبول هر آنچه که خودشان میخواهند وادار کنند. پیمان پیران بشدت وضع جسمی بدی دارد، پایش را شکسته اند، سعید حبیبی هنوز در تک سلولی و زیر شدیدترین شکنجه ها است، بهروز کریمی زاده زخم های متعددی بر بدن دارد. وضع جسمی بسیاری از زندانیان چنان وخیم است که بارها به بیمارستان منتقل شده ا ند. رفقای جدیدی که باز داشت شده اند، امین قضایی، سروش دشتستانی، بیژن صباغ و دیگران زیر شکنجه و فشار رژیم هستند.

همه این ها در حالی است که روزانه ماموران امنیتی حکومت در تماس با خانواده های یاران زندانی، آن ها را تهدید میکنند. مستقیما با کمیته پی جویی تماس گرفته شده است و اخطار داده اند که اگر انعکاس اخبار را متوفق نکنند، سراغ آن ها هم میایند!
همه این ها به ما فقط ترس رژیم را نشان میدهد. دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب چیزی جز خواست مردم را اعلام نکرده اند. این پرچمی بود که ما به همراه همه یاران زندانی برافراشتیم، هیچ فشاری چه در داخل زندان و چه بیرون آن، دیگر جلوی ما را نخواهد گرفت. تظاهرات دیروز در کوی داانشگاه تنها یک نمونه از آن است. حکومت تلاش دارد تا با سرکوب شدید ما جا را برای بازی یاران خود در دانشگاه باز نگه دارد. کور خوانده اند! یارانشان قبلا برای ما و همه دانشجویان امتحان پس داده اند!
هر به اصطلاح اعترافی که رژیم با شکستن دست و پای رفقای ما در زندان به آن ها تحمیل کند، هر زخمی که بر پیکر یاران ما برای قبول باصطلاح جرمی واردشود، تنها عزیزی و عشق ما و دانشجویان را به زندانیان بیشتر میکند. اعتراف به آن چیزی که خود حکومت مایل به شنیدن آن است با شکستن دست و پا و شکنجه، تنها پوچی منطق آنها برای مبارزه با ما را نشان میدهد!
راه دیگری نیست! یا باید دامنه اعتراض و وجود دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب را گسترش داد، یا اینکه خفه شد و به امتحان پس داده های منقدین نیم بند حکومت قناعت کرد! ما مدتهاست که راه اول را انتخاب کرده ایم!

Bookmark and Share

فرزاد قبادی، ناراضی سیاسی تحت شکنجه به قتل رسید

یک ناراضی سیاسی دیگر تحت شکنجه به قتل رسید

07.11.86

در تاریخ 14/10/86 نیروهای امنیتی در نیمه شب با یورش به منزل "احمد جواهری" از فعالین مدنی ، وی را به همراه یک فعال سیاسی "فرزاد قبادی" برادر همسرش که از اعضای حزب حیات آزاد کردستان و در زمان مذکور متواری بوده است ، بدون درگیری مسلحانه بازداشت و به همراه خود به اداره اطلاعات کرمانشاه منتقل مینمایند . سپس در ساعت 8 صبح همان روز با مراجعه مجدد "فاطمه جواهری" دانشجوی پزشکی دانشگاه کرمانشاه و فرزند احمد جواهری را بازداشت و به همراه "چیا جواهری" کودک 2 ساله خانواده به بازداشتگاه اطلاعات کرمانشاه منتقل مینمایند و همچنین "رابعه قبادی " خواهر فرزاد قبادی را نیز در خارج از منزل بازداشت مینمایند.

در تاریخ 15/10/86 فرزاد قبادی در اداره اطلاعات کرمانشاه تحت شکنجه و علیرغم اینکه در زمان بازداشت دارای وضعیت جسمی مناسبی بوده است به قتل میرسد ، بر روی بدن نامبرده علیرغم شکستگی سر و دست ، محل اصابت چندین گلوله نیز مشهود بوده است . پس از قتل این فعال سیاسی و در جهت ایجاد رعب و وحشت و جلوگیری از بازتابها و انتشار خبر مذکور ، در تاریخ 16/10/86 نیروهای امنیتی اقدام به بازداشت "عطا قبادی" داماد بزرگ خانواده می نماید . در تاریخ 19/10/86 نیروهای امنیتی اقدام به بازداشت "فاروغ قبادی" برادر فرزاد قبادی می نمایند. و در نیمه شب همان روز نیز عطا قبادی برادر بزرگتر مقتول (فرزاد قبادی) را بازداشت مینمایند

در زمان شکنجه این افراد در اداره اطلاعات ، نیروهای امنیتی جسد فرزاد قبادی را برای هرچه بیشتر هراسناک نمودن این افراد به روئیت آنان میرسانند . همینطور از دیگر افرادی که مجبور به روئیت جسد شکنجه شده فرزاد قبادی شدند میتوان به فاطمه جواهری و رابعه قبادی اشاره نمود که بالاخص رابعه قبادی خواهر وی در حال حاضر به شدت دچار بیماری روانی گشته است و تمرکز و حافظه خود را از دست داده است. گزارش گردیده است که خواهر فرزاد مدعی بوده است که برادرش را در مقابل چشمانش تیرباران نموده اند.

در زمان حمله نیروهای امنیتی به منزل احمد جواهری ، نوجوان 12 ساله این خانواده "کاوه جواهری" نیز بخاطر وحشت و هراس از خانه فرار نموده و تاکنون هیچ اطلاعی از سرنوشت وی در دست نمیباشد .

در تاریخ 1/11/86 وزارت اطلاعات اقدام به دستگیری فعال حقوق بشر خالد قبادی که به تازگی پس از تحمل 8 ماه زندان آزاد گردیده بود نمود و در آخرین اقدام ، نیروهای اطلاعاتی روز گذشته 6/11/86 به منزل دایی فرزاد قبادی به نام "خالد عامری" یورش برده و اقدام به دستگیری وی به همراه دختر وی "سروه عامری" دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه کرمانشاه مینمایند . سپس این افراد را نیز مجبور به روئیت جسد دفن نشده و شکنجه شده فرزاد قبادی مینمایند و سپس سروه قبادی را به سلول رابعه قبادی منتقل مینمایند که وضعیت شکنجه شده وی و از دست دادن تعادل روانی وی را مشاهده نماید.

این اقوام در روستای شاهینی از توابع شهرستان کامیاران اقامت دارند و در حال حاضر نیروهای امنیتی جو رعب و حشتی شدید را با حضور خود در این روستا حاکم نموده اند و زندگی عادی و روزمره را در این روستا از بین برده اند. همچنین وزارت اطلاعات از تحویل جسد فرزاد قبادی به خانوده وی خودداری مینماید و بدون وجود حکم قضائی کارگاه و فروشگاههای خالد قبادی و احمد جواهری را با وجود 31 کارگر تعطیل نموده است . احمد جواهری ، رابعه قبادی ، فاطمه جواهری و عطا قبادی در بازداتشگاه اداره اطلاعات کرمانشاه نگهداری میشوند و نه تنها دارای وضعیت جسمی نامساعد هستند ، بلکه به خاطر جبر به دیدن جسد شکنجه شده فرزاد قبادی در وضعیت نامساعد روانی بسر میبرند بالاخص خانم رابعه قبادی که مشاعر خود را نیز از دست داده است. کودک 2 ساله این خانواده بعلت ضرب و شتم و هراس ایجاد شده در وضعیت بد روحی و همچنین تلاشها برای یافتن کودک 12 ساله دیگر این خانواده نیز تا کنون نتیجه ای در برنداشته است .

این گزارش در حالی منتشر میگردد که زمان زیادی از قتل ابراهیم لطف الهی در اداره اطلاعات سنندج نمیگذرد و هنوز افکار عمومی کردستان متشنج گزارش گردیده است. این مجموعه خواهان یاری رسانیدن مدافعان حقوق انسانی و رسانه های عمومی فارغ از هر مرزبندی برای افشای این جنایت میباشد.
Bookmark and Share

BBCPersian.com

پانزده ماه حبس به خاطر اهانت به آتاتورک
مردم ترکیه
بر اساس قوانین ترکیه، هر گونه اهانت به آتاتورک غیر قانونی است
یک استاد دانشگاه ترکیه به دلیل انتقاد از آتاتورک، بنیانگذار ترکیه مدرن، به پانزده ماه حبس تعلیقی محکوم شده است.

آتیلا یایلا، استاد دانشگاه آنکارا که به اهانت به مصطفی کمال پاشا (آتاتورک)، بنیان گذار جمهوری ترکیه مدرن، متهم است، پیشتر گفته بود که جمهوری ترکیه در گذشته بر خلاف باور عموم، از لحاظ سیاسی یک جمهوری مترقی نبوده است.

وی این اظهارات را در سمیناری در سال 2006 که از سوی حزب حاکم عدالت و توسعه برگزار شد، بیان کرد.

وی همچنین گفته بود که بسیازی از اروپائیان از دیدن تصاویر آتاتورک، هفتاد سال پس از مرگش در ادارات و ساختمان های دولتی سردرگم خواهند شد.

آتیلا یایلا به جرم اهانت به آتاتورک از تدریس در دانشگاه آنکارا منع شده و بسیاری از رسانه های گروهی در ترکیه به شدت از وی انتقاد کرده اند.

بر اساس قوانین ترکیه، هر گونه اهانت به آتاتورک غیر قانونی است.

اما آقای یایلا که خود را لیبرال می داند، اتهام اهانت به آتاتورک را رد و بر آزادی آکادمیک خود تأکید کرده است. وی در دادگاه گفت که میراث آتاتورک و نه خود او را زیر سوال برده است.

دادستان در کیفرخواست خود خواستار در نظر گرفته شدن دست کم ۵ سال حبس برای آتیلا یایلا شده بود.

ناظران می گویند محاکمه این استاد دانشگاه نشان می دهد که آزادی های بیان و آکادمیک در ترکیه با محدودیت هایی جدی مواجه است.

ترکیه خواهان عضویت در اتحادیه اروپاست. این اتحادیه هم در برابر خواستار ایجاد تغییرات اساسی در نظام قضایی و سیاسی ترکیه است.

دولت ترکیه پیشتر اعلام کرده بود که یک قانون جنجالی مانع آزادی بیان که قانون (ماده ۳۰۱) نام دارد را اصلاح خواهد داد.

این قانون "توهین به هویت ترکی یا نهادهای این کشور" را منع می کند.

اما جناح های ملی گرا در ترکیه به شدت با اصلاح این قانون مخالفت کرده اند، هر چند که اتحادیه اروپا مدت هاست که برای لغو آن تلاش می کند.

Bookmark and Share

دانشجوی بازداشت شده در سنندج زیر شکنجه جان سپرد


شب گذشته ابراهیم لطف اللهی، دانشجوی دانشگاه پیاه نور سنندج زیر شکنجه بازجویان اداره اطلاعات سنندج به قتل رسید.

نامبرده به دستور شعبه سوم بازپرسی سنندج، بعد از خروج از جلسه امتحان در روز یکشنبه 16 دی ماه 1386 بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج منتقل شده بود.

خانواده وی روز چهارشنبه گذشته موفق به دیدار با وی شدند. اما از آن تاریخ به بعد علیرغم پیگیری ها و مراجعات مکرر خانواده او به نهادهای ذیربط از مکان نگهداری و دلیل بازداشت وی هیچ اطلاعی به خانواده اش داده نشده است.

طبق گزارشات رسیده مسئول بازجویی وی در اداره اطلاعات سنندج، شخصی است به نام "مهدی مولاولی" با نام مستعار "هاتفی". مولاولی جانشین رئیس اطلاعات سنندج و مسئول گزینش وزارت اطلاعات در استان کردستان می باشد.

صبح امروز با انتشار خبر کشته شدن این دانشجو در شهر سنندج و دانشگاه پیام نور، فضا به شدت متشنج شده و ماموران لباس شخصی در نقاط مختلف شهر سنندج به طرز گسترده ای پراکنده شدند.

Bookmark and Share

يار دبستانی در تمام امير آباد طنين انداز است

گزارش از حادثه کوی دانشگاه از وبلاگ پیمان عارف

بيشترين شعار امشب اين است : ‌دانشجو مي ميرد ذلت نمي پذيرد

يار دبستاني در تمام امير آباد طنين انداز است

تجمع شب سوم در ساعت 7:30 دقيقه بعد از ظهر از جلوي محوطه انبار و ساختمان 19 با حضور نزديك به 400 نفر از دانشجويان آغاز گشت . دانشجويان با جمع شدن در جلوي ساختمان 19 شروع به خواندن يار دبستاني كردند و سپس با ورود به ساختمان 19 به خواندن يار دبستاني و شعار دانشجوي باغيرت حمايت حمايت پرداختند . پس از خروج از ساختمان 19 جمعيت با گردش در ميان ساختمان هاي 21 و ديگر ساختمان ها و با خواندن سرود يار دبستاني و دانشجوي با غيرت به گرد آوري دانشجويان پرداختند . پس از گردش در محوطه ي كوي نزديك به 600 نفر از دانشجويان با ورود به خيابان پشت ساختمان 20 كوي به سمت درب پائين كوي كه معروف به درب بازارچه ، درب درمانگاه و درب فني است حركت كردند .

دليل اين نامگذاري بدين دليل است كه از كنار ساختمان 20 كه رد مي شوي به يك درب كوچك مي رسي كه در كنار ان كيوسك نگهباني است . بعد از عبور از ميان اين در وارد محوطه اي مي شوي كه در سمت راست ان درمانگاه است و در كنار ان بازارچه اي كوچك قرار دارد و سپس براي خارج شدن از كوي به درب بزرگتري مي رسي كه بعد از خروج از آن به جلوي درب اصلي دانشكده فني بالا مي رسي .

دانشجويان در ساعت 9:15 دقيقه به درب كوچك نگهباني مي رسند كه بسته است و با شكستن آن وارد محوطه بازارچه مي شوند . و پشت درب بزرگتر كه محل ورود به خيابان امير آباد است و دانشكده فني است و آن هم اينك بسته است تجمع مي كنند .

يك افسر نيروي انتظامي مي كوشد تا دانشجويان را به آرامش دعوت كند و از آنها مي خواهد كه به داخل اتاق هاي خود بازگردند . – گاهي با خودم فكر مي كنم كه كاش اين متصديان نظم در جامعه محض رضاي خدا حداقل يك كتاب روانشناسي توده هاي گوستاولوبون را بخوانند . افسر ظاهرا با اين كار خود دارد مهر و عطوفت خود را به رخ دانشجويان مكي كشد و مثلا مي خواهد با آنان اتمام حجت كتد ولي خيلي ساده است اين كار تنها انبوه خلق را آشفته تر مي سازد _ جواب دانشجويان مسلما بازگشت نخواهد بود آنان شعار مي دهند : مزدور برو گمشو و دانشجو مي ميرد ذلت نمي پذيرد . شعاري كه در اين شب به مطرح ترين شعار معترضين تبديل مي شود .

درگيري بين گارد ضد شورش كه تمام محوطه ي خيابان امير آباد از اتوبان جلال تا انتهاي خيابان 16 ( انتهاي دانشكده تربيت بدني و انتهاي كوي پسران پزشكي )‌ را پر كرده است و در كوچه ي پانزدهم هم مستقر شده است از اين لحظه شروع مي شود . گارد با رژه رفتن در جلوي دانشجويان معترض به قدرت نمايي براي آنان مي پردازد تا شايد در دل آنان ترس ايجاد كند غافل از اينكه با اين كار تنها دانشجويان معترض را جري تر مي كند . دانشجويان شروع به سنگ پراكني به سمت گارد مي كنند كه البته هيچ آسيبي هم به گارد تا دندان مسلح و آموزش ديده نمي زند چرا كه اين گارد از نعمتي برخوردار است كه دانشجويان فاقد آن هستند يعني سپر ولي در مقابل گارد ضد شورش هم هر از چندگاهي سنگ ها را به طرف دانشجويان بي سپر بر مي گرداند .

درب بزرگتر توسط دانشجويان باز مي شود . از اين لحظه دانشجويان در دودلي ورود به خيابان امير آباد و يا ماندن در كوي بسر مي برند ولي گارد هر از چند گاهي حمله اي را به سمت كوي تدارك مي بيند كه با عقب نشيني دانشجويان به جاي خود باز مي گردد ولي اين همه ي ماجرا نيست ...

در آرزوي ورود به كوي بعد از 8 سال

18 زخمي و حداقل 3 بازداشتي

در يكي از اين تعقيب و گريز ها به داخل كوي دانشجويان به دنبال گاردي كه در حال بازگشت به سر جاي خود است حركت مي كنند . غافل از اينكه گويي گارديان در انتظار اين لحظه هستند . ناگهان گارديان با تغيير جهت سريع خود بدنبال دانشجويان وارد محوطه ي كوي دانشگاه مي شوند در حالي كه به ضرب و شتم دانشجويان مي پردازند و دانشجويان به سرعت عقب نشيني كنند .

ولي ماموران بدنبال آنان وارد كوي مي شوند . گويي سال ها است كه در اين آرزو بسر مي برند . از 18 تير 1378 ، ‌حاصل اين ورود 18 زخمي است . 5 سر شكسته ، 3 دست شكسته و 2 پاي ورم كرده بر اثر اصابت باتوم ، باقي زخم هايي سطحي تر برداشته اند .

گارديان حداقل 15 متر وارد كوي مي شوند و تا محوطه ي ساختمان 20 هم مي آيند . در اين هجوم حداقل 3 نفر از دانشجويان را كه از ديگران عقب افتاده اند ( بعضي مي گويند 5 نفر )‌ در اين هجوم به عقب كشيده و از كوي خارج مي كنند و به آنها دستبند زده و ... .

دانشجويان زخمي براي مداوا به نمازخانه كوي منتقل مي شوند . در آن سوي ميدان نيز گويي عده اي زخمي شده اند ولي براي آنان آمبولانس آماده است .

هر لحظه بر تعداد معترضين دانشجو افزوده مي شود اكنون دانشجويان حداقل 1200 نفر هستند . دانشجويان عصباني و غافلگير شده در يك اقدام واكنشي نگهباني كوي را به آتش مي كشند . - البته دانشجويان اين عمل را از خود سلب كرده و آن را به گارد منتسب مي كنند . –

بعد از اين دانشجويان به پشت نرده هاي كوي رفته و آنجا پناه مي گيرند . گارد نيز در جاي خود مستقر مي شود . البته گارديان كه گويي از لذت ورود به كوي مدهوش هستند هر از چندي تمايل خود را براي ورود مجدد به كوي به نمايش مي گذارند ولي هر بار بيش از 1 تا 2 متر وارد ان نمي شوند و هر بار با عقب نشيني دانشجويان به جاي خود بازمي گردند .

هر كدام از دانشجويان در پي پيدا كردن هويت دستگير شدگان هم اتاقي هاي خود را مي جويد ولي هنوز هيچ اسمي به ما اعلام نشده است .

نبرد بي هدف و بي سرانجام

سنگ اندازي ها ادامه دارد ، اين بار دانشجويان سپري هرچند كوچك يافته اند : نرده هاي خوابگاه پسران دانشگاه تهران ( كوي پسران )‌ جايي كه سال هاست نقاط عطف جنبش دانشجويي را - تير 1378 خرداد 1382 خرداد 1384 و اينك بهمن 1386- براي خود در يادها دارد و عموما دانشگاه تهران با كوي خود شناخته مي شود .

اتفاقي مي افتد كه مسلما هيچ كس تاييدش نمي كند از بالاي ساختمان 20 كوكتل مولوتف به سمت خيابان امير آباد انداخته مي شود . هيچ كس مسبب اين كار را نديده است . – خبرگزاري هاي رسمي گزارش داده اند كه اين كوكتل مولوتف بر سر سرباز بي دفاع نيروي انتظامي فرود آمده است خدا كند كه از آن شايعه هاي هميشگي باشد . -

باقي شب تنها شاهد درگيري هاي پراكنده است . گارديها گاهي هو مي كشند . دانشجويان گاهي سنگ مي اندازند . افسري گاهي فحشي مي دهد و دانشجويان گاهي جوابي مي دهند .

عده اي هنوز بدنبال هم اتاقي هاي خود مي گردند . عده اي از درد ناله مي كنند . وسايل بهداشتي براي درمان مجروحين در دسترس نيست . سرما بيداد ميكند

زمستان است
هوا بس ناجوانمردانه سرد و سوزان است
اگر دست نيازي سوي كس يازي
به اكراه آورد دست از بغل بيرون

كه سرما سخت سوزان است

Bookmark and Share

بازداشت پنج نفر از اعضای یک خانواده و یک مدرس آیینی در سنندج

پنج نفر از اعضای یک خانواده در روستای "شاهین" از توابع شهر سنندج بازداشت شدند.
این پنج تن از اعضای خانواده "کیومرث و نادر محمدی" می باشند که در تابستان اخیر به اتهام واهی "ترور" اعدام شدند. آنها دیروز در روستای شاهین، از توابع شهر سنندج بازداشت شدند و اینک در مکان نامعلومی به سر می برند.
شایان ذکر است که اتهام کیومرث و نادر محمدی ترور "بیگلری" یکی از مزدوران رژیم در منطقه بود، اما آنها هیچگاه به جرم خود اعتراف نکرده و این اتهام نیز ثابت نشد. اما به دستور قاضی "طیاری"، در شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج به اعدام محکوم شدند.


بازداشت مدرس آیینی در سنندج

ماموستا "گنجی"، مدرس آیینی و امام جمعه مسجد "قبا" در شهر سنندج بازداشت شد.
گفته می شود بازداشت وی در رابطه با بحث هایی است که در خطبه های نماز جمعه ی هفته گذشته مطرح کرده است. این بحث ها با محوریت مسائل و حوادث اخیر در کردستان بودند.
گنجی در این خطبه ها با انتقاد نسبت به عملکرد و سیاست های حاکمیت در کردستان، گفت: "کردستان به فلسطین بحران زده و اشغال شده شبیه است." وی همچنین به قتل ابراهیم لطف اللهی دانشجوی سنندجی در بازداشتگاه وزارت اطلاعات سنندج اشاره و این عمل را جنایت وصف کرد. گنجی همچنین رد طلاحیت اصلاح طلبان کرد، و تشکیل مرکز الغدیر را به شدت محکوم نمود.
گنجی در بخش دیگر سخنان خود به سالروز تشکیل "جمهوری مهاباد" در دوم بهمن اشاره و این روز را یک روز ملی برای کردها اعلام نمود و در مورد "قاضی محمد" و دیگر رهبران کرد سخنانی را ایراد نمود.
Bookmark and Share

توتالیتاریسم جمهوری اسلامی به مهدکودک های کردستان هم سرایت کرد

بنا به گزاش های رسیده، در طول یک ماه اخیر مدیر سه مهد کودک درشهرهای مختلف کردستان، به معاونت سیاسی- امنیتی استانداری کردستان فراخوانده شدند.
دلیل این فراخوانی آنچه آموزش زبان غیر ملی و تضعیف فرهنگ غیرملی خوانده شده است. همچنین تهدید به لغو پرونده فعالیت مواجه شده اند. این سه مهدکودک در اقدامی ابتکاری آموزش زبان متحد کردی را از آغاز سال جاری در دستور کار خود قرار داده بودند. این سه مهد کودک همچنین به قطع سهمیهه ی روزانه شیر از سوی نهادهای ذیربط نیز مواجه هستند. اکنون توتالیتاریسم جمهوری اسلامی مهدهای کودک در کردستان را هم فراگرفته است و بعید نیست در روزهای آینده حکم بازداشت کودکان زیر 6 سال نیز صادر شود.
Bookmark and Share

چهارشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۶

نامه سفیر ایران در سوئد به سازمان گزارشگران بدون مرز در اعتراض به اهدا جایزه سالانه آزادی مطبوعات به عدنان حسن پو بزبان سوئدی‌

Till Gunnel Werner
Ordförande Reportrar utan Gränser
JMK – Journalisthögskolan
Box 27861
115 93 Stockholm

Bästa Fru Werner,

Jag har via Er hemsida samt via Sveriges Radios Internationella program ”Pejvak” fått information om att Er organisation beslutat att utdela Reportrar utan gänsers pressfrihetspris för 2007 till den kurdisk iranske journalisten Adnan Hassanpour, som i Iran dömts till döden, samtidigt som ni framför starka protester mot den Iranska Ambassaden i Stockholm. Priset delas ut den 20 februari, 2008 i utrikesdepartementets lokaler i Stockholm.

I en intervju med Sveriges Radios Internationella program den 21 januri 2008, angav ni följande motivering för priset ” I ett land där en repressiv regim hindrar journalister från att rapportera fritt vågade han skriva kritiskt. För det dömdes han till döden”. Detta uttalande gjordes samtidigt som Mr. Saleh Nikbakht, den anklagades advokat, en i Iran mycket välkänd sådan, vars uttalanden citerats av er organisation vid ett flertal tillfällen, direkt efter er intervju i samma sändning uttalade att Mr. Hassanpour arresterats på grunder som inte hade något med hans journalistiska gärningar att göra.


Mr. Saleh Nikbakht, den anklagades advokat har efter hans klients arrestering förra året i intervjuer med olika media bland dem BBC, som den 9 november 2007 publiserade advokatens uttalande på sin hemsida, sagt följande: Mr. Hassanpour har i ett skriftligt uttalande som omfattar 140 sidor, erkänt att han mottagit utrustning från en person i den Kurdiska delen av Irak. Utrustningen hade till uppgift att avbilda och överföra känsliga bilder och kartor från en Iransk militärbas i västra delen av Iran till en Iransk oppositions organisation i den Kurdiska delen av Irak.


I dokumentet erkände han också att han hade kontakt med en person inom den amerikanska utrikesförvaltningen samt att han hade begärt av denne utrikesrepresentant att ett kontor skulle upprättas i den Kurdiska delen av Irak för att underlätta kontakter för dem inom den Iranska oppositionen som önskade komma i kontakt med den amerikanska myndigheten då det för närvarande finns det ett sådant kontor i Dubai, men om det fanns ett i den Kurdiska delen av Irak skulle det underlätta för den Iranska oppositionen och vara mindre kostsamt att komma i kontakt med.

Vidare erkände Mr. Hassanpour i samma dokument att han hjälpt två personer som hade gripits i samband med ett sabotage i södra Iran, att fly till den Kurdiska delen av Irak.

Advokaten berättar att hans klient i muntliga samtal med honom återigen bekräftat sin skriftliga bekännelse även efter att den blivit uppmärksammad i media och det blivit sagt att han pressats till sin bekännelse.


Bästa Fru Werner,

I samma intervju pekar Mr. Nikbakht indirekt på att vissa protester och politiska påtryckningar mot honom för hans återgivande av sin klients erkännande och det faktum att hans anklagelser inte har med dennes journalistiska verksamhet att göra, samt angående de protester, politiska tryck och propaganda som uppkommit till försvar för hans klient, att i själva verket är dessa ett uttryck för icke demokratiska handlingar samt att t.o.m den Iranska avdelningen av organisationen Reportrar utan gränser hade korrigerat sig genom att medge att en advokat inte bör ta politisk hänsyn i ett mål utan enbart hålla sig till målets fakta samt representera klienten och ingen annan.

Bästa Fru Werner,

Med hänvisning till detta uttalande från Mr. Hassanpours advokat, så vill jag gärna fråga er, i egenskap av erfaren Svensk journalist, vilka delar av anklagelserna mot honom som ni anser berör hans journalistiska verksamhet?
Hur kan det komma sig att hans advokat säger att anklagelserna mot honom inte har något med hans journalistiska verksamhet att göra medan ni säger att han på grund av sin kritiska rapportering dömts till döden?
Även om han i sin egenskap av journalist skriver några kritiska artiklar i den lokala pressen rättfärdigar det då att han agerar mot nationella intressen och territoriell integritet? Var i världen är det tillåtet?

Genom att ge detta pris till Mr. Hassanpour i hans egenskap av journalist har ni förstört den verkliga bilden av journalistik för tusentals fria journalister i deras arbete världen över. Det största hotet mot demokrati och mänskliga rättigheter är att förmå människor att använda dubbla måttstockar för att uppnå vissa politiska mål.

Fru Werner,

Vidare skulla jag i detta brev till er vilja bemöta er beskriving av mitt land som ”ett land där en repressiv regim hindrar journalister från att rapportra fritt..”enligt följande: För er information kan jag nämna att radion som gjorde inervjun med er (Sveriges radio) sedan flera år tillbaka har två aktiva journalister placerade i Tehran. Dessa har under årens lopp lämnat hundratals kritiska rapporter om olika aktuella händelser i Iran. Det finns även ett flertal aktiva journalister som representerar olika Nyhetsbyråer och TV-bolag världen över som är aktiva i Iran och från Sverige har journalister besökt och fritt rapporterat från Iran under årtionden. Just nu finns det journaliser som väntar på visum för att åka till Iran och fortsätta den fria rapporteringen.

Slutligen hoppas jag att vi med er hjälp kan bana vägen genom ömsesidiga åtgärder så att vi i slutändan kommer att få se öppnandet av ett officiellt kontor med representanter för Iransk radio och TV här i Stockholm så att vi ytterligare kan få ett utbyte av nyheter till stånd och genom detta stärka de ömsesidiga vänskapliga relationerna mellan våra länder, speciellt inom den kulturella och massmediala sektorn.

Jag ser fram emot ert svar.

Hassan Ghashghavi
Ambassadör
Islamiska Republiken Irans
Ambassad
Bookmark and Share