استراتژی ” معامله بزرگ” و انتخاب غرب
ترجمه سخنان دکتر کریم بنی سعید عبدیان از انگلیسی به فارسی
خوشوقتم که در حضور شما هستم.
قبل از هر چیز میخواهم از مجریان و سازمان دهندگان این کنفرانس بخصوص از سازمان ملل بدون نماینده – یو ان پی او- و از کنگره ملیتهای ایران فدرال، از پارلمان اروپا و نیز از نمایندگان فراکسیون اتحاد لیبرالها و دمکرات ها و بخصوص از دوستان عزیزم آقایان پالو کاساکا و مارکو کپاتو و هم چنین از حزب رادیکال ، تشکر کنم.
انتخاب خانم سبین مایر ، مشاور عالی پارلمان اروپا و از اعضاْء رهبری حزب سبزها در المان برای اداره این پانل بسیار مناسب و بجا است – چرا که سبین با مسئله و تم این پانل و اصولا با مسئله دمکراسی و حقوق بشر و حقوق اقلیتها و ملیتهای ساکن ایران کاملاً اشنائی دارند و بارها در سفرهایشان به ایران با نمایندگان ملیتهای خارج از حکومت، عرب و کرد و بلوچ و ترک ودیگران ملاقات کرده اند و خو شحالم که من و سبیین سالهای طولانی است که در این زمینه با هم کار میکنیم.
و نیزخوشحالم که در این جمع نمایندگانی از ملیتهای مختلف - ترک و فارس و عرب و کرد و لر و بلوچ و تر کمن و دیگران ونیز نمایندگانی از بعضی سازمانها و احزاب مختلف ایرانی را دراینجا میبینم. حضورتان در اينجا امروز مايه دلگرمي است .
شاید اغلب شما بدانید که من و دیگر دوستانم بارها به اینجا آمده ایم و در این راهروهای قدرت و درهمین ساختمان پارلمان اروپا برای ملاقات با نمایندگان تردد فراوان کرده ایم . سئوالی که مرتب و بدون استثنا از من و همکارانم بوسیله نمایندگان میشود اینست که چرا آپوزیسیون ایران اینهمه متشتت است و در آن چند دستگی وجود دارد و چرا حول یک برنامه متحد نمیشوید و اینکه چرا نمایندگان فلان ملیت و نماییدگان این یا آن گروه با شما نیستند؟
همانطوریکه می بینید امروز همه باهم آمده ایم و همگی حضور داریم و امیدواریم در این کنفرانس و طی این دو روز آینده یک نشست دینامیک و موفق داشته باشیم و به اهداف کنفرانس دست یابیم و نیز امیدواریم در پایان انتهای روز دوم، پس از بحث سازنده روی مسائل مورد اختلاف و روشن کردن مواضعمان بتوانیم یک بیانیه مشترک منتشر کنیم و در آن بر سر یک پلاتفرم حداقل توافق نماییم. ما با این کار گامی برای انسجام و یکپارچگی بر خواهیم داشت و بدینوسیله میتوانیم یک جبهه متحد برای استقرار دمکراسی و عدالت اجتماعی را پایهریزی کنیم. افزون بر آن - آنچنان که امروز آقای مارکو کپاتا گفتند - باید بتوانیم برنامه مشترکی را تدوین کنیم تا دوستانمان در پارلمان اروپا بتوانند با دست بازتری از مبارزات ما دفاع کنند.
پرسش دیگری که نظیر پرسش قبلی در ملاقاتهای مختلف من و دوستانم میشود اینست که – چرا یک کشور غنی مانند ایران، با داشتن انواع منابع نظیر منابع انسانی، زمینی، معدنی و دیگر امکانات موجود ، نتوانسته است هماهنگ با موقعیت خویش در مقایسه با دیگر کشورهای همجوار توسعه پیدا کند و از نظر سیاسی و اجتماعی و اقتصادی از این کشورها عقب افتادهتر است.
دلیل این عقب ماندگی چیست؟
جواب به این سوال این است که در ایران ما با یک مشکل ساختاری روبرو هستیم. بطور قطع یکی از دلایل عقب ماندگی این است که در یک کشور چند ملیتی و چند فرهنگی و چند نژادی و چند زبانی و گسترده همچون ایران تلاش فزایندهای میشود تا این کشور به شکل مصنوعی به یک ” دولت – ملت” یک شکل و یک زبان و همگن تبدیل شود وحکومت این “دولت- ملت” بطور عمده فقط به دست یکی از ملیتهای تشکیل دهنده آن، یعنی حکومت فارس زبانها باشد. این حکومت با طرد و عدم شرکت گروههای ملی و نژادی و زبانی غیر فارس، سیستمی با تمرکز هرمی بنا نهاده که مرکز ثقل آن در تهران است.
این نظام متمرکز بر خلاف واقیت عینی جامعه ایران است - آنانی که با این جامعه آشنائی دارند بخوبی میدانند که این تمرکزآهنین و حاکمیت تک ملیتی با شرایط اقلیمی و تاریخی ایران کاملاً نا متقارن؛ ناخوانا و نا سازگار است.
برای قرنها تا زمان سقوط سلسله قاجاریان درسال 1925 ایران به شیوه سنتی فدرال و کاملاً غیر متمرکز و بنام ممالک محروسه ایران یا اتحادیه ایالات محافظت شده ایران اداره می شده است که در آن حداقل 6 منطقه خودمختار عربستان ،کردستان، لرستان، آذربایجان، خراسان، بلوچستان و فارس وجود داشته است که ایالت خوانده می شدند. این مناطق و ایالات از شبه استقلال بالایی بهرمند بودند. همچنین مناطق دیگری بودند که ولایت خوانده می شده که از استقلال کمتری برخورداربودند. همه این مناطق خودگردان بوده وکلیه امور مردمان ساکنان آنها بوسیله خود اداره میشده و دخالت حکومت مرکزی فقط در حد فرستادن والی برای اخذ و جمع آوری مالیات بوده است.
دلایل تبدیل این روند اجتماعی از شیوه خود مختار و خود گردان و غیر متمرکز به حکومت توتالیتر، استبدادي و متمرکز، دارای یک بعد داخلی و یک بعدخارجی میباشد.
بعد خارجی –آن است که بعد از پیروزی بلشویکها در روسیه در سال 1917، بریتانیا یعنی قدرت برتر و رقیب روسیه از ترس گسترش انقلاب سوسیالیستی به مرزهای جنوبی آن، سیاست خود را تغییر داد. این سیاست تا ان زمان بر مبنای حمایت از مناطق خودمختار محلی وایالتهای کشور ایران بود، اما بریتانیا ناگهان ازتاسیس یک دولت مرکزی در ایران پشتیبانی کرد تا بتواند از آن به عنوان سدی میان روسیه سوسیالیست و منافع بریتانیا درهندوستان استفاده کند. بنابراین سازمان جاسوسی بریتانیا پس از جستجو، رضاخان میرپنج را بعنوان یک شخصیت نظامی بر سر کار آورد تا وی بتواند به حکومتهای مناطق خود مختار ایالتی در ایران پایان دهد و قدرت مسلط مرکزی ایران را به نام دولت – ملت مدرن ایران تاسیس کند.
بعد داخلی - تشکیل این دولت-ملت جدید برپایه و اساس سیاستهائی بنا میشود که توسط برخی از مجریان و وابستگان رضا شاه به مرحله اجرا گذاشته میشود. این مجریان اشخاص و روشنفکران ناسیونالست ایرانی بودند که در اروپا درس خوانده و شدیداً تحت تاثیر اندیشه و ایدئولوژی نژادپرستانه و آریا گریانه نازیسم و فاشیسم قرار داشتند.
این روند استبدادی، تمرکز گرا، و تمامیت خواه، در=- طی 84 سال گذشته در ایران ادامه داشته است و به نظر من یکی از علل اساسی انحراف و عقب افتادگی سیاسی و اجتماعی ایران بوده و این همان مشکل ساختاری جامعه ایران است که قبلاً به آن اشاره کردم.
اکنون درجامعه امروز ایران، ملیتهای غیر فارس خارج از حکومت و دیگر اقلیت های ملی –اتنیکی و مذهبی جزو مهمترین اجزاء و ارکان جامعه هستند که بیشترین تبعیض بر آنها روا می گردد و از مشارکت شان در حکومت جلوگیری میشود. به این ها زنان جامعه ایران را اضافه کنید که تنها از نصف حقوق قانونی خویش برخوردارند.
تا زمانیکه این مسئله ساختاری در ایران حل نشود و تا هنگامیکه قریب دو سوم جامعه از مشارکت در حکومت بی بهره اند عملاً هر صحبتی از دمکراسی و حقوق بشر بی معنی است.
حال با این وصف شما اروپائیان دو راه و دو انتخاب در مورد ایران در پیش دارید:
یک اینکه با ما و همراه ما در جبهه دمکراسی، از مشارکت همه ملیتهای بومی ایران در یک نظام حکومتی برای تاسیس یک جامعه پیشرفته و یک سیستم دمکراتیک سکولار و فدرال، پشتیبانی کنید و در کنار ما قرار گیرید.
یا اینکه شرایط موجود را انتخاب کنید. (تازه اگر فرض شود که شرایط موجود قابل دوام باشد). انتخاب بقای شرایط موجود، یعنی جمهوری اسلامی ایران با داشتن بمب اتمی که صلح و ثبا ت منطقه خاور میانه و حتی اروپا را تهدید میکند، انتخاب دقیقی نیست.
..و اما سیاست و استراتژی رژیم در این میان چیست ؟
اکنون و بخصوص پس از انتخاب اوباما به ریاست جمهوری در آمریکا، استراتژی رژیم ایران اینست که بعد از چند سال شما را سر گرداندن و برنامه اتمي خود را به نقطه غير قابل برگشت رساندن ، وقت را برای وارد شدن به فاز سوم و یا پرده سوم بازی مناسب میداند.
لابد میپرسید فاز سوم و یا پرده سوم چیست؟
بگذارید اول و دوم را باز گو کنم:
همگان میدانند که بعد از تراژدی 11 سپتامبر سال 2001، رژیم ایران فرصت را غنیمت شمرده و با استفاده از نفرت عمومی غرب از سازمان القاعده و میزبان آن یعنی رژیم طالبان در افغانستان، زیرکانه وارد عمل شد و با تشویق آمریکا و غرب و دادن انواع تضمینها و تسهیلات زمینی و هوائی و تقبل شرکت در کمک و نجات سربازان آمریکائی در صورت نبرد و اطمینان به تاًمین امنیت مرزهای غربی افغانستان ، آمریکا و غرب را تشویق به حمله به طالبان کرد و در تسریع و شکست آن کوشش فراوان نمود. بدینگونه ایران دشمن ایدئو لوژیک خود یعنی طالبان را شکست داد و بدین سان در اکتبر 2001 با استفتده از نیروی نظامی امریکا از شر طالبان خلاص شد.
د رفاز دوم باز هم رژیم ایران زیرکانه و با استفاده از نفرت ملت عراق و کشور های منطقه از دیکتاتوری صدام حسین ، . این بار نیز رژیم ایران بوسیله ایادی خود مانند احمد چلبی و امثالهم و نيز متقاعد كردن لابي اسرائیل و نئو کنسرواتیو های آمریکا و القاء این مسئله که رژيم عراق دارای اسلحه اتمي و بنابراين تهدیدی در مرحله اول براي اسرائیل ودر مرحله دوم تهددیدی براي ايران و آمریکا است، توانست بوسيله ارتش أمريكا بدون هيچ هزينه اي بزرگترین دشمن نظامي خود، یعنی رژیم صدام حسین در عراق را از صحنه خارج كند.
و اكنون با استفاده از پيشرفت برنامه اتمي ، رژیم ملاها براي كنار أمدن با أمريكا و غرب “
Grand Bargain و یا معامله بزرگ ” يعني معامله بر سر همه چیز و همه موارد را پیشنهاد کرده و أنرا بوسيله ايادي خود در امريكا و اروپا تبليغ ميكند. این همان پرده و فاز سوم است.
محتوا و مضمون “معامله بزرگ” این است كه اولاَ أمريكا تضمين بدهد به ايران حمله نکند و يا كاري نکند كه موجوديت ایران را به خطر بياندازد ، امنیت رژیم ایران را تامین کند و در حقيقت به موجوديت و بقاء آن اعتراف كند و مضافاَ منطقه و سیعی از خاورمیامه یعنی عراق و کشورهای لوانت يعني لبنان و سوريه و فلسطین (غزه) و منطقه خليج را بعنوام منطقه نفوذ ایران قبول كرده و أن را بعنوان واقعيت عيني بپذیرد و در عوض ايران ممكن است از توسعه قسمتی ازتسليحات اتمي ( و نه كل برنامه اتمی) دست بكشد.
معني اين معامله برای ما و مردم ايران اينست كه رژیم فاقد مشروعيت بوسيله شما اروپا ئیان و آمریکا و غرب بر مردم ابران تحميل شود. و بدينوسيله نفرت مردم ايران را براي شما به ارمغان مياورد و در حقيقت همان منافع اقتصادی تان را را به مخاطره خواهد انداخت كه بخاطر ان جانب رژیم را گرفتيد وبه مردم ايران پشت كردید. و اين به معني باز گشت به روال گذشته است.
با تشکر
کریم بنی سعید عبدیان، بروکسل آوریل 2009
Leave a Reply"
١٠ سال زندان برای عدنان حسن پور
-
بنا بر اطلاع خانواده عدنان حسن پور در تاریخ ١٠ تیرماه از حکم خود مطلع شده
است، این روزنامه نگار از سوی دادگاه انقلاب سنندج به ١٠ سال زندان محکوم شده
است.
...
۱۵ سال قبل