پنجشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۸

بوی بهار، بوی تغییر و "آری" به انتخابات

فقط در روزهای انقلاب چنین حالی داشته ام. ۳۰ سال است اینچنین مردم ایران را در جوش و خروش و بحث و فحص ندیده بودم. آنروزها در کشور المان بودم و روزگار کنفدراسیون بود. هر روز چند ساعت در سمینارهای دانشجویی شرکت می کردم و بقیه وقت را پای رادیو....هر روزنامه ای را میخواندم و همزمان تلویزیونم روشن بود. این روزها نیز همه سایتها را در حد امکان می بینم، تلویزیونم روی سی ان ان است و تویتر، فیس بوک و فرند فید هر لحظه با خبری و عکسی و کلیپی مرا به خود می خوانند. این هیجان که نشان از آتشفشان مطالبات فروخورده دارد همه جا مشاهده می شود. کمتر ایرانیی هست چه تحریمی ها و چه طرفداران کاندیداها در خارج از ایران و در داخل، که درگیر این انتخابات نباشند. حرارت این انتخابات حتی فرزندان مرا هم که در غریت بزرگ شده و قادر بخواندن درست و حسابی فارسی نیستند علاقمند کرده است. سایتها و وبلاگها را کلیک می کنم، نشریات و خبرگزاریها را مملو از اخبار می بینم. مدارس و دانشگاهها، کارخانه و مزارع. دانشجو، کارگر، بیکار و حاشیه نشین، کلیمی، ارمنی، بهایی و اهل تسنن، ترک، کرد، عرب و بلوچ، همه یکسان و با یک هیجان در مرکز این انتخابات هستند. همه این سالها قاطبه اپوزیسیون خارج از کشور انتخابات را تحریم کرده و من نیز همراه این تحریم بوده ام؛ ولی باید اقرار کنم که این تحریمهای کلیشه ای و پَسیو هیچ دردی را از مساله دمکراسی در ایران حل نکرد، و نخواهد کرد. رای نمیدهیم چون این رژیم را قبول نداریم و با رای دادنمان نمیخواهیم به آن مشروعیت ببخشیم، همین. من نیز همین را پیش خود و دوستانم تکرار می کردم. اما سی سال برای امتحان یک موضع کافی نیست؟

من قلبن نمیتوانم رای دهم و رای ندان من احساسی است نه سیاسی و پارادوکسی که به آن دچارم باید با تکیه بر یک سیاست اصولی تغییر کند. به سابقه هر چهار نفر نگاه میکنم، و شبهه اینکه هر چهار تن دستشان به خون مردم ایران آغشته است، مرا آزار میدهد و معتقدم که نمیتوان در صدر هرم قدرت سیاسی و نظامی جای داشت و شاهد و ناظر این همه جنایت بود و خود را از آن مبرا دانست. از طرفی نیز منکر تحول انسانها نیستم و اعتقاد نیز دارم که اصل بر برائت است، مگر خلاف آن ثابت شود. تحول آقایان سازگارا، گنجی، امیر ابراهیمی، نبوی، را هم شاهد بوده ام و می بینم. ولی از آنجایی که در این سالهای سیاه، جنایتها را با گوشت و پوستم حس کرده ام، احساس من اجازه رای به این انسانهارا نمیدهد. ولی سیاست درست توجه به مصالح مردم است، این مصالح به من حکم می کند که با احساسم بجنگم و به انتخابات "آری" بگویم.
شاید اگر خود شخصن ناظر و شاهد اعدامهای دسته جمعی سالهای ۶۰ در کردستان نبودم و از پنجره های زندان، بزمین افتادن قامت و اندامهای رسای فرزندان پاک و جانباخته سرزمینم را نمیدیدم، فردا آسانتر به پای صندوق رای میرفتم. شاید اگر شکنجه های انسانهای بی گناهی را که تنها گناهشان کرد بودن بود ندیده بودم، شاید اگر بکسل کردن جسدهای نیمه جان را بر پشت کامیونها ندیده بودم، امروز نه تنها با اتکا به سیاست اصولی بلکه با احساس نیز به کروبی رای میدادم یا به آسانی با امواج سبزی که در سرزمینم جریان دارد همصدا میشدم و شانس دوباره آمدن احمدی نژاد ِ "تیر خلاص زن" و "متهم به ترور قاسملو" را کمتر میکردم.
بعنوان یک انسان با قلبی آکنده از عشق به مردمم، به کسانی که ناجوانمردانه به جوخه های اعدام سپرده شدند، به یارانی که زیر شکنجه جان دادند، به انسانهایی که به جرم دگراندیشی و بهتر خواستن برای مردم، از حق حیات محروم شدند، به میلیونها انسانی که از سرزمینشان آواره هستند، به خاک پاک خاوران و خاکهای دیگری که ناشناخته مانده اند به همه لحظات سپری شده در نهایت تنهایی و بی پناهی صدها هزار زندانی در دخمه های سرد و سهمگین این سی سال ِ سیاه، خود را مدیون میدانم، و برای ادامه راهشان و داد رسیشان تا آخر هستم. به کسانی که بی محابا جانها را گرفتند و به جنایتهایشان هم افتخار کردند، همیشه نه گفته ام. ۳۰ سال قداره بندان این نظام با هر اسمی و با هر نشانی هر صدای مخالف و معترضی را خفه کردند، دستهای این مسولین حکومتی را در سرکوب و شکنجه پاکیزه نمی بینم. چگونه بپذیرم کسانی که خود در قدرت سهیم بودند، و در جوارشان کسانی مثل خلخالی، لاجوردی، پورمحمدی و احمدی نژاد با افتخار خونها ریختند و فتوای قتل عام گرفتند، پاکیزه اند؟

اما میدانم که سیاست را با احساس نمیتوان جمع کرد. میدانم در این برهه حتی اگر پنجره کوچکی برای شهروندان ایرانی هوای تنفسی به ارمغان آورد، غنیمت است، میدانم که در هوای آزاد هلند نمیتوان و نباید برای مردمی که دوران خفقان فزاینده زمامداری احمدی نژاد را تجربه می کنند، نسخه "نه" پیچید. و میدانم که با رای ندادن، احمدی نژاد باقی خواهد ماند، و باز میدانم که همچنانکه فیلتر، سانسور و قلب واقعیت، کار روزمره مسولین و کارگزاران این نظام بوده و هست، از تقلب در آرای مردم نیز ابایی نخواهند داشت،

دیگر تحریم را کارساز نمیدانم، و گمان میکنم که برنامه های کروبی بسیاری از خواسته های حقوق بشری مرا در بر میگیرد و بشدت از قدرت مجدد ۴ سال دیگر محمود احمدی نژاد نگرانم، و میدانم که حضور کم رنگ مردم در صحنه انتخابات دست اطلاعات، سپاه، بسیج، شورای نگهبان و دیگر نهادهای سرکوب را در بصندلی نشاندن مجدد این مترسک رهبری بازتر خواهد گذاشت. توصیه ام بکسانی که میتوانند رای بدهند شرکت در انتخابات است و رای به آلترناتیوی است که بیشترین اصلاحات را برای ایران میخواهد.
انتظارات بالا رفته است و به تبع آن وعده ها نیز، و میپذیرم که صرف قبول این مطالبات از جانب یک کاندیدا نشانه ارزش نهادن به این مطالبات است. گو اینکه با مکانیزم استبدادی موجود در ایران نمی توان این انتظار را داشت که همه این وعده ها را یک کاندیدا در دوره ریاست جمهوری خویش برآورده سازد و ساده لوحی خواهد بود اگر به وزارت حقوق بشر و فدرالیسم شان باور و مردم را هم آماده برای بهره وری از آن کنیم. برآورده شدن یک شبه تمامی خواسته های به حق مردم، انتظاری عبث است و تنها گامی به جلو، تحقق این آرزو را دست یافتنی تر میسازد.

در این یک ماه گذشته هزاران سطر نوشته و مطلب و ویدیو و صدا را از انسانهایی خواندم، دیدم و شنیدم که همه مملو از عشق به مردم و آزادی بود، این حال و هوا مرا بوجد میاورد، این پدیده مرا شاد می کند و احساس مسولیت مردم سرزمینمان در بدست گرفتن سرنوشت خویش را نوید میدهد. این حال و هوا بوی روزهای آغاز انقلاب ضداستبدادی را که امیدهای ما را برای آزادی در خود داشت به همراه دارد. این بوی آزادی، آرزوهای جوانی من را تداعی میکند، بویی که پیروزی فکر و اندیشه را بر زر و زور و تزویر نوید می دهد. بوی آزادی اندیشه و دگراندیشی، آزادی زنان، آزادیهای فردی و اجتماعی، و همانگونه که منشور سی گانه حقوق بشر بمآ آموخته، آزادی مردم در تعیین سرنوشت خویش را بشارت میدهد

آپارتاید معمول در کردستان را در این ۳ دهه نمیتوانم بفراموشی بسپارم. به دوستان کرد خود پیشنهاد می کنم که به احمدی نژاد نباید شانس مجدد داد. برای کردستانیها بیش از همه مردم ایران، پیروز نشدن احمدی نژاد حیاتی است. دوباره آمدن او یعنی امکان حداقل اجرای ۱۳ حکم اعدام که برای فعالین مدنی کرد صادر شده است. نباید به پروژه ریاست مجدد احمدی نژاد و حزب پادگانیش امکان دوباره داد. اما مباد که بعد از شرکت در انتخابات، گذشته ها را به دست فراموشی سپرد. هیچ گروه و فردی حق ندارد و نباید با توسل به هر بهانه ای از آن گذشته ها عبور کند. ما باید همگام با دخالت در این انتخابات، فارغ از جو کنونی، برای تاسیس کمیته حقیقت یاب که جنایات وسیع گذشته این نظام در کردستان را تحقیق و مظلومیت مردم ما را به همگان نشان دهد پافشاری کنیم.

در نهایت نوید میدهم همانگونه که تاریخ بما میاموزد، انسانهای آزاده همیشه در بند نخواهند ماند، پرواز پرنده نزدیک است
Bookmark and Share

چهارشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۸

iranfederal.org - » کنفرانس دمکراسی و حقوق بشر در ایران بروکسل آوریل 2009

استراتژی ” معامله بزرگ” و انتخاب غرب
ترجمه سخنان دکتر کریم بنی سعید عبدیان از انگلیسی به فارسی

خوشوقتم که در حضور شما هستم.
قبل از هر چیز میخواهم از مجریان و سازمان دهندگان این کنفرانس بخصوص از سازمان ملل بدون نماینده – یو ان پی او- و از کنگره ملیتهای ایران فدرال، از پارلمان اروپا و نیز از نمایندگان فراکسیون اتحاد لیبرالها و دمکرات ها و بخصوص از دوستان عزیزم آقایان پالو کاساکا و مارکو کپاتو و هم چنین از حزب رادیکال ، تشکر کنم.
انتخاب خانم سبین مایر ، مشاور عالی پارلمان اروپا و از اعضاْء رهبری حزب سبزها در المان برای اداره این پانل بسیار مناسب و بجا است – چرا که سبین با مسئله و تم این پانل و اصولا با مسئله دمکراسی و حقوق بشر و حقوق اقلیتها و ملیتهای ساکن ایران کاملاً اشنائی دارند و بارها در سفرهایشان به ایران با نمایندگان ملیتهای خارج از حکومت، عرب و کرد و بلوچ و ترک ودیگران ملاقات کرده اند و خو شحالم که من و سبیین سالهای طولانی است که در این زمینه با هم کار میکنیم.
و نیزخوشحالم که در این جمع نمایندگانی از ملیتهای مختلف - ترک و فارس و عرب و کرد و لر و بلوچ و تر کمن و دیگران ونیز نمایندگانی از بعضی سازمانها و احزاب مختلف ایرانی را دراینجا میبینم. حضورتان در اينجا امروز مايه دلگرمي است .

شاید اغلب شما بدانید که من و دیگر دوستانم بارها به اینجا آمده ایم و در این راهروهای قدرت و درهمین ساختمان پارلمان اروپا برای ملاقات با نمایندگان تردد فراوان کرده ایم . سئوالی که مرتب و بدون استثنا از من و همکارانم بوسیله نمایندگان میشود اینست که چرا آپوزیسیون ایران اینهمه متشتت است و در آن چند دستگی وجود دارد و چرا حول یک برنامه متحد نمیشوید و اینکه چرا نمایندگان فلان ملیت و نماییدگان این یا آن گروه با شما نیستند؟

همانطوریکه می بینید امروز همه باهم آمده ایم و همگی حضور داریم و امیدواریم در این کنفرانس و طی این دو روز آینده یک نشست دینامیک و موفق داشته باشیم و به اهداف کنفرانس دست یابیم و نیز امیدواریم در پایان انتهای روز دوم، پس از بحث سازنده روی مسائل مورد اختلاف و روشن کردن مواضع‌مان بتوانیم یک بیانیه مشترک منتشر کنیم و در آن بر سر یک پلاتفرم حداقل توافق نماییم. ما با این کار گامی برای انسجام و یکپارچگی بر خواهیم داشت و بدینوسیله میتوانیم یک جبهه متحد برای استقرار دمکراسی و عدالت اجتماعی را پایه‌ریزی کنیم. افزون بر آن - آنچنان که امروز آقای مارکو کپاتا گفتند - باید بتوانیم برنامه مشترکی را تدوین کنیم تا دوستانمان در پارلمان اروپا بتوانند با دست بازتری از مبارزات ما دفاع کنند.

پرسش دیگری که نظیر پرسش قبلی در ملاقاتهای مختلف من و دوستانم میشود اینست که – چرا یک کشور غنی مانند ایران، با داشتن انواع منابع نظیر منابع انسانی، زمینی، معدنی و دیگر امکانات موجود ، نتوانسته است هماهنگ با موقعیت خویش در مقایسه با دیگر کشورهای همجوار توسعه پیدا کند و از نظر سیاسی و اجتماعی و اقتصادی از این کشورها عقب افتاده‌تر است.
دلیل این عقب ماندگی چیست؟
جواب به این سوال این است که در ایران ما با یک مشکل ساختاری روبرو هستیم. بطور قطع یکی از دلایل عقب ماندگی این است که در یک کشور چند ملیتی و چند فرهنگی و چند نژادی و چند زبانی و گسترده همچون ایران تلاش فزاینده‌ای میشود تا این کشور به شکل مصنوعی به یک ” دولت – ملت” یک شکل و یک زبان و همگن تبدیل شود وحکومت این “دولت- ملت” بطور عمده فقط به دست یکی از ملیتهای تشکیل دهنده آن، یعنی حکومت فارس زبان‌ها باشد. این حکومت با طرد و عدم شرکت گروه‌های ملی و نژادی و زبانی غیر فارس، سیستمی با تمرکز هرمی بنا نهاده که مرکز ثقل آن در تهران است.
این نظام متمرکز بر خلاف واقیت عینی جامعه ایران است - آنانی که با این جامعه آشنائی دارند بخوبی میدانند که این تمرکزآهنین و حاکمیت تک ملیتی با شرایط اقلیمی و تاریخی ایران کاملاً نا متقارن؛ ناخوانا و نا سازگار است.

برای قرن‌ها تا زمان سقوط سلسله قاجاریان درسال 1925 ایران به شیوه سنتی فدرال و کاملاً غیر متمرکز و بنام ممالک محروسه ایران یا اتحادیه ایالات محافظت شده ایران اداره می شده است که در آن حداقل 6 منطقه خودمختار عربستان ،کردستان، لرستان، آذربایجان، خراسان، بلوچستان و فارس وجود داشته است که ایالت خوانده می شدند. این مناطق و ایالات از شبه استقلال بالایی بهرمند بودند. همچنین مناطق دیگری بودند که ولایت خوانده می شده که از استقلال کمتری برخورداربودند. همه این مناطق خودگردان بوده وکلیه امور مردمان ساکنان آنها بوسیله خود اداره میشده و دخالت حکومت مرکزی فقط در حد فرستادن والی برای اخذ و جمع آوری مالیات بوده است.

دلایل تبدیل این روند اجتماعی از شیوه خود مختار و خود گردان و غیر متمرکز به حکومت توتالیتر، استبدادي و متمرکز، دارای یک بعد داخلی و یک بعدخارجی میباشد.

بعد خارجی –آن است که بعد از پیروزی بلشویک‌ها در روسیه در سال 1917، بریتانیا یعنی قدرت برتر و رقیب روسیه از ترس گسترش انقلاب سوسیالیستی به مرزهای جنوبی آن، سیاست خود را تغییر داد. این سیاست تا ان زمان بر مبنای حمایت از مناطق خودمختار محلی وایالت‌های کشور ایران بود، اما بریتانیا ناگهان ازتاسیس یک دولت مرکزی در ایران پشتیبانی کرد تا بتواند از آن به عنوان سدی میان روسیه سوسیالیست و منافع بریتانیا درهندوستان استفاده کند. بنابراین سازمان جاسوسی بریتانیا پس از جستجو، رضاخان میرپنج را بعنوان یک شخصیت نظامی بر سر کار آورد تا وی بتواند به حکومت‌های مناطق خود مختار ایالتی در ایران پایان دهد و قدرت مسلط مرکزی ایران را به نام دولت – ملت مدرن ایران تاسیس کند.

بعد داخلی - تشکیل این دولت-ملت جدید برپایه و اساس سیاستهائی بنا میشود که توسط برخی از مجریان و وابستگان رضا شاه به مرحله اجرا گذاشته میشود. این مجریان اشخاص و روشنفکران ناسیونالست ایرانی بودند که در اروپا درس خوانده و شدیداً تحت تاثیر اندیشه و ایدئولوژی نژادپرستانه و آریا گریانه نازیسم و فاشیسم قرار داشتند.
این روند استبدادی، تمرکز گرا، و تمامیت خواه، در=- طی 84 سال گذشته در ایران ادامه داشته است و به نظر من یکی از علل اساسی انحراف و عقب افتادگی سیاسی و اجتماعی ایران بوده و این همان مشکل ساختاری جامعه ایران است که قبلاً به آن اشاره کردم.

اکنون درجامعه امروز ایران، ملیتهای غیر فارس خارج از حکومت و دیگر اقلیت های ملی –اتنیکی و مذهبی جزو مهمترین اجزاء و ارکان جامعه هستند که بیشترین تبعیض بر آنها روا می گردد و از مشارکت شان در حکومت جلوگیری میشود. به این ها زنان جامعه ایران را اضافه کنید که تنها از نصف حقوق قانونی خویش برخوردارند.

تا زمانیکه این مسئله ساختاری در ایران حل نشود و تا هنگامیکه قریب دو سوم جامعه از مشارکت در حکومت بی بهره اند عملاً هر صحبتی از دمکراسی و حقوق بشر بی معنی است.

حال با این وصف شما اروپائیان دو راه و دو انتخاب در مورد ایران در پیش دارید:
یک اینکه با ما و همراه ما در جبهه دمکراسی، از مشارکت همه ملیتهای بومی ایران در یک نظام حکومتی برای تاسیس یک جامعه پیشرفته و یک سیستم دمکراتیک سکولار و فدرال، پشتیبانی کنید و در کنار ما قرار گیرید.
یا اینکه شرایط موجود را انتخاب کنید. (تازه اگر فرض شود که شرایط موجود قابل دوام باشد). انتخاب بقای شرایط موجود، یعنی جمهوری اسلامی ایران با داشتن بمب اتمی که صلح و ثبا ت منطقه خاور میانه و حتی اروپا را تهدید میکند، انتخاب دقیقی نیست.
..و اما سیاست و استراتژی رژیم در این میان چیست ؟

اکنون و بخصوص پس از انتخاب اوباما به ریاست جمهوری در آمریکا، استراتژی رژیم ایران اینست که بعد از چند سال شما را سر گرداندن و برنامه اتمي خود را به نقطه غير قابل برگشت رساندن ، وقت را برای وارد شدن به فاز سوم و یا پرده سوم بازی مناسب میداند.

لابد میپرسید فاز سوم و یا پرده سوم چیست؟

بگذارید اول و دوم را باز گو کنم:
همگان میدانند که بعد از تراژدی 11 سپتامبر سال 2001، رژیم ایران فرصت را غنیمت شمرده و با استفاده از نفرت عمومی غرب از سازمان القاعده و میزبان آن یعنی رژیم طالبان در افغانستان، زیرکانه وارد عمل شد و با تشویق آمریکا و غرب و دادن انواع تضمینها و تسهیلات زمینی و هوائی و تقبل شرکت در کمک و نجات سربازان آمریکائی در صورت نبرد و اطمینان به تاًمین امنیت مرزهای غربی افغانستان ، آمریکا و غرب را تشویق به حمله به طالبان کرد و در تسریع و شکست آن کوشش فراوان نمود. بدینگونه ایران دشمن ایدئو لوژیک خود یعنی طالبان را شکست داد و بدین سان در اکتبر 2001 با استفتده از نیروی نظامی امریکا از شر طالبان خلاص شد.

د رفاز دوم باز هم رژیم ایران زیرکانه و با استفاده از نفرت ملت عراق و کشور های منطقه از دیکتاتوری صدام حسین ، . این بار نیز رژیم ایران بوسیله ایادی خود مانند احمد چلبی و امثالهم و نيز متقاعد كردن لابي اسرائیل و نئو کنسرواتیو های آمریکا و القاء این مسئله که رژيم عراق دارای اسلحه اتمي و بنابراين تهدیدی در مرحله اول براي اسرائیل ودر مرحله دوم تهددیدی براي ايران و آمریکا است، توانست بوسيله ارتش أمريكا بدون هيچ هزينه اي بزرگترین دشمن نظامي خود، یعنی رژیم صدام حسین در عراق را از صحنه خارج كند.

و اكنون با استفاده از پيشرفت برنامه اتمي ، رژیم ملاها براي كنار أمدن با أمريكا و غرب “
Grand Bargain و یا معامله بزرگ ” يعني معامله بر سر همه چیز و همه موارد را پیشنهاد کرده و أنرا بوسيله ايادي خود در امريكا و اروپا تبليغ ميكند. این همان پرده و فاز سوم است.
محتوا و مضمون “معامله بزرگ” این است كه اولاَ أمريكا تضمين بدهد به ايران حمله نکند و يا كاري نکند كه موجوديت ایران را به خطر بياندازد ، امنیت رژیم ایران را تامین کند و در حقيقت به موجوديت و بقاء آن اعتراف كند و مضافاَ منطقه و سیعی از خاورمیامه یعنی عراق و کشورهای لوانت يعني لبنان و سوريه و فلسطین (غزه) و منطقه خليج را بعنوام منطقه نفوذ ایران قبول كرده و أن را بعنوان واقعيت عيني بپذیرد و در عوض ايران ممكن است از توسعه قسمتی ازتسليحات اتمي ( و نه كل برنامه اتمی) دست بكشد.

معني اين معامله برای ما و مردم ايران اينست كه رژیم فاقد مشروعيت بوسيله شما اروپا ئیان و آمریکا و غرب بر مردم ابران تحميل شود. و بدينوسيله نفرت مردم ايران را براي شما به ارمغان مياورد و در حقيقت همان منافع اقتصادی تان را را به مخاطره خواهد انداخت كه بخاطر ان جانب رژیم را گرفتيد وبه مردم ايران پشت كردید. و اين به معني باز گشت به روال گذشته است.

با تشکر
کریم بنی سعید عبدیان، بروکسل آوریل 2009
Leave a Reply"
Bookmark and Share

سه‌شنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۸

احکام اعدام انور حسين پناهي و ‏ارسلان اوليايي لغو شد

سامان رسول پور، روز آنلاین:

شعبه چهارم دادگاه تجديد نظر استان کردستان،احکام اعدام دو فعال سياسي کرد به نامهاي انور حسين پناهي و ‏ارسلان اوليايي را كه به محاربه متهم شده بودند لغو کرد.‏

اين دو شهروند کرد که از 16 ماه پيش در بازداشت بسر مي برند، به همکاري با يک حزب مخالف نظام و ‏معاونت در قتل يکي از اهالي روستاي قرچاي شهرستان سنندج متهم شده بودند.....‏

...دادگاههاي انقلاب طي دو سال گذشته دست کم 11 فعال کرد را به اتهام محاربه به اعدام محکوم کرده است: ‏شورش مهدي خاني،فصيح ياسمني،فرزاد کمانگر،علي حيدريان،فرهاد وکيلي،عدنان حسن پور،هيوا ‏بوتيمار،ارسلان اوليايي،حبيب الله لطيفي،انور حسين پناهي و زينب جلاليان.اتهام همه اين افراد محاربه عنوان واز ‏اين ميان احکام اعدام چهار تن رسما لغو شده است.‏

جهت مطالعه متن گزارش کامل آقایی رسول‌پور در روز آنلاین اینجا را کلیک کنید

Bookmark and Share

سه‌شنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۸

لغو اعدام بوتيمار در مصاحبه با صالح نيکبخت و همسر هیوا بوتیمار

سامان رسول پور، روز آنلاین:

منابع خبري در کردستان ديروز اعلام کردند ديوان عالي کشور حکم اعدام هيوا بوتيمار، فعال مدني را لغو کرده ‏و لغو اين حکم به دايره اجراي احکام زندان مريوان ابلاغ شده است. اگرچه محمد صالح نيکبخت، وکيل مدافع ‏هيوا بوتيمار تاکید دارد: "هنوز لغو حکم اعدام هيوا بوتيمار رسما به من ابلاغ نشده است. بنابر اين من اين خبر را ‏نه تاييد مي کنم و نه تکذيب‎.‎‏"‏

hivabotimar.jpg

دادگاه انقلاب مريوان، دو سال پيش اين فعال کرد را به اتهام "محاربه" به اعدام محکوم کرد. اين حکم در ديوان ‏عالي کشور نقض اما و پس از ارجاع مجدد به دادگاه انقلاب مريوان، تاييد شد.‏

هيوا بوتيمار در تماسي که روز گذشته از زندان مريوان با خانواده اش داشته، گفته است دايره اجراي احکام ‏زندان، شفاها لغو حکم اعدامش را به وي اعلام کرده است.‏

در همين ارتباط محمد صالح نيکبخت، وکيل مدافع هيوا بوتيمار در گفتگو با روز اعلام کرد: "هنوز لغو حکم ‏اعدام هيوا بوتيمار رسما به من ابلاغ نشده است. بنابر اين من اين خبر را نه تاييد مي کنم و نه تکذيب".‏

وي با اين حال مي افزايد: "پرونده از ديوان عالي کشور به سنندج ارجاع داده شده است و اين نشان دهنده اين است ‏که حکم تاييد نشده، اما ما هنوز نمي توانيم با قطعيت آن را اعلام کنيم".‏

وکيل مدافع هيوا بوتيمار در خاتمه با بيان اينکه" خطر رفع شده است" مي گويد: "طي يکي، دو روز آينده خبر ‏قطعي را اعلام خواهيم کرد".‏

در همين خصوص هيرو دانش،همسر هيوا بوتيمار پيرامون لغو اين حکم به روز مي گويد: "حکم نه به ما و نه به ‏وکلا ابلاغ نشده اما دايره اجراي احکام زندان مريوان، اين خبر را در زندان به هيوا اعلام کرده است".

همسر هيوا بوتيمار که خيلي خوشحال به نظر مي رسد، مي افزايد: "امروز هيوا از زندان به من تلفن کردو در ‏حالي که از خوشحالي سر از پا نمي شناخت، گفت که حکمم لغو شده است.من گفتم باور نمي کنم، اما هيوا گفت: ‏والله خبر درست است".‏

هيرو دانش در ادامه در حاليکه سر و صداي زيادي از خانه آنها شنيده مي شود، با بيان اينکه "خيلي خيلي ‏خوشحالم" ادامه مي دهد: "امشب در خانه ما جشن است.همه خوشحالند.لايحه وکلا خيلي خوب بود. ما پيش بيني ‏مي کرديم که اين لايحه اثرگذار باشد و منجر به لغو حکم شود".‏

دو سال پيش، درست چند روز پس از اينکه دادگاه انقلاب مريوان، حکم اعدام هيوا بوتيمار راصادر کرده بود، در ‏گفتگويي که با هيرو دانش داشتيم وي احساس خود را از صدور اين حکم چنين بيان کرده بود:"ابتدا باورم نمي ‏شد، اما با تکرار آن و حرفهاي وکيلمان کم کم بدنم سرد شد، دلم شروع به‌ تپيدن کرد و لبهايم خشک شد".‏

اينک امروز در حالي که نشانه هايي از لغو اين حکم ديده مي شود، از خانم دانش مي پرسم :"اکنون چه احساسي ‏داريد؟" ‏

وي مي گويد: "اميدوارم جو، از اين هم بهتر باشد. اين دو سال خيلي خيلي سخت بود. هرگز در زندگي ام چنين ‏شرايط سختي را تجربه نکرده بودم. امسال از بهارش پيدا بود سال خوبي است. ما اکنون خيلي خيلي خوشحاليم و ‏مطمئن هستيم که خبرهاي بهتري هم در پيش داريم".‏

صدور حکم اعدام براي هيوا بوتيمار، همزمان بود با صدور حکم اعدام براي عدنان حسن پور؛ حکمي که ‏اعتراضات گسترده اي را در در داخل و خارج کشور به همراه داشت. در طي اين دو سال، جايزه آزادي ‏مطبوعات ايتالياو همچنين جايزه آزادي بيان از سوي سازمان قلم ايالت باسک اسپانيا به هيوا بوتيمار و عدنان ‏حسن پور تعلق گرفت. همچنين سازمان گزارشگران بدون مرز، شعبه سوئد هم از اين دو فعال کرد تقدير کرد.‏


Bookmark and Share

یکشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۷

فرزاد کمانگر پنج روز است که برای اجرای حکم اعدام در زندان اوین به سر می‌برد


در پنج روز گذشته فرزاد کمانگر زیرفشارهای گوناگون قرار گرفته است به طوری که بارها از وی درخواست کردند تا وصیت‌نامه‌ی خود را بنویسد و هر روز به وی گفته‌اند که امشب برای اجرای مراسم اعدام آماده باش.
Bookmark and Share

شنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۷

۳۰ سال حکومت جمهوری اسلامی، ۳۰ سال سرکوب آزادی و حقوق بشر در ایران

جمهوری اسلامی ایران محصول انقلابی بود از آرزوهای مردم ایران برای دمکراسی و رفع تبعیض. از همان روزهای اول نه‌تنها آرزوها برآورده نشد بلکه‌ سرکوب و زیر پاگذاشتن ابتدایی ترین حقوق مردم در دستورکار حاکمین جدید قرار گرفت. در طی این 30 سال همه اصول و مبانی حقوق‌بشر توسط قدرت حاکم نادیده گرفته شده‌ و در نهایت سبعیت و خشونت با خواسته‌های برحق شهروندان برخورد شده‌ است.

طی 30 سال اخیر:

  • مقام زنان که نیمی از جامعه را تشکیل می‌دهند، به شهروند درجه دوم تقلیل یافت؛
  • بطور رسمی و قانونی شهروندان دارای مذاهب و عقاید غیر از اهل تشیع شهروند درجه دوم شده‌ و مورد آزار و سرکوب سیستماتیک قرار گرفتند؛
  • تحصیل و آموزش در منگنه ایدیولوژی حاکم قرار گرفته و گروه وسیعی از دانشجویان و دانش‌آموزان در گزینش‌های اطلاعاتی و امنیتی از حق تحصیل محروم گشته‌، مراکز علمی گزینشی گردید و اهل دانش مورد آزار و شکنجه قرارگرفتند؛
  • نویسندگان و هنرمندان به زندان و شکنجه‌گاه‌های قرون‌وسطایی سپرده‌ شدند؛
  • روزنامه‌ها و آثار ادبی و فرهنگی تحت شدیدترین سانسور قرار گرفتند؛
  • جنگی 8 ساله را در جهت صدور انقلاب به کشورهای همجوار، به مردم ایران و عراق تحمیل نمودند، که حاصل آن بیش از 2 میلیون کشته و معلول و صدها میلیارد تومان ضرر مالی شد؛
  • جاسوسی و دخالت در امور خصوصی، احوال شخصی و خانوادگی شهروندان قانونی گردید؛
  • آزادیهای فردی و معیشتی احاد مردم توسط گروههای امر به معروف و نهی از منکر تحت کنترل دایمی پلیس و نیروهای امنیتی در آمد؛
  • اعدام کودکان قانونی شده و ازدواجشان به امری عادی تبدیل شد؛
  • 80 نوع شکنجه ابداعی جمهوری اسلامی به کلکسیون شکنجه‌گران اضافه‌ شد؛
  • مجازات سنگسار و قطع اعضای بدن در ایران قانونی و اجرا شد؛
  • همجنس‌گرایان تحت تعقیب و آزار قرار گرفتند؛
  • ترور و مثله‌ کردن مخالفین توسط عوامل حکومت در همه جهان رواج یافت؛
  • دستگاه‌های امنیتی صدها بار مرتکب جنایتهایی “خودسرانه‌”شده‌اند که خود در پرونده‌ “قتلهای زنجیره‌ای” به آن اقرار کرده‌اند؛
  • کشتن مخالفین زیر شکنجه و در حین اسارت در ابعاد وسیعی صورت گرفت؛
  • اعدام دسته‌جمعی زندانیان و گورهای دسته‌جمعی به پدیده‌ای عادی تبدیل شد؛
  • بی‌حرمتی به اجساد کشته‌شدگان و گورهای آنها یکی دیگر از بدعتهای حاکمان بعد از انقلاب شد؛
  • خواسته‌های فرهنگی و سیاسی هویت‌طلبان عرب، کرد، بلوچ و ترک را به‌ شدیدترین شیوه‌ها سرکوب کردند؛
  • در مناطق کردنشین به‌ قتل عام دسته‌جمعی مردم بی‌گناهی که تنها جرمشان هویت کردی آنها بود، دست‌یازیدند؛
  • باعث فرار و آوارگی بیش از 3 میلیون نفر از شهروندان ایرانی شدند.

مردم ایران 3 دهه‌ وحشت و بربریت این رژیم را با پوست و گوشت و استخوان خود حس کرده‌اند. موارد بالا فقط جنبه‌های زیرپا گذاشتن حقوق بشری که بطور قانونی انجام می‌پذیرد و تنها گوشه‌های آشکار شده‌ از پرونده سرکوب و جنایت در ایران است، را متذکر می‌شود. با وجود اینکه افکار عمومی در سطح بین‌المللی هنوز از موارد وسیع جنایتهای این رژیم اگاه نیست، هر ساله و بطور مستمر عفو بین‌الملل و دیده‌بان حقوق‌بشر، حکومت ایران را بخاطر زیرپا گذاشتن حقوق‌بشر محکوم نموده است. سازمان ملل متحد بیش از 22 بار توسط مجمع عمومی خود موضوع سرکوب شهروندان ایرانی را مورد اعتراض قرار داده‌ است و همچنین بکرات توسط کمیسیونهای مختلف این ارگان جمهوری اسلامی محکوم گردیده‌ است.

در حال حاضر هزاران شهروند ایرانی بصرف داشتن تمایلات آزادی‌خواهانه‌ و خواسته‌های حقوق‌بشری خود در زندان و یا تحت تعقیب هستند. در ایران مراکز کمک به زندانیان و وکلا نیز تحت تعقیب قرار می‌گیرند. ” کانون دفاع از حقوق‌بشر” در آستانه برگزاری بزرگداشت شصتمین سالگرد منشور حقوق بشر بدست ماموران جمهوری اسلامی مهر و موم شد. این مرکز که تحت سرپرستی خانم شیرین عبادی برنده جایزه‌ نوبل است، یگانه مرکز حقوق بشری “رسمی” در ایران بود. بطور کلی در ایران هیچ مرکزی برای رفع این مظالم وجود ندارد. طی سال گذشته‌ 312 تن اعدام شدند که تعدادی اعدام کمسالان و سنگسار زنان نیز شامل آن بود. در ماههای اخیر تعداد زیادی از شهروندان بهایی، مسیحی و دراویش بشکل دسته‌جمعی بازداشت شده‌ و زندگیشان در خطر است. در سالی که گذشت زنانی که برای جمع‌آوری امضا در جهت حقوق مساوی بامردان، فعالیت می‌کنند، به‌ حبس‌های طویل‌المدتی محکوم می‌شوند. گزارشهای تازه از محرومیت تحصیلی دانشجویان معترض در تهران، شیراز، سنندج و دیگر مراکز علمی و دانشگاهی و به زندان افتادن تعداد دیگری خبر می‌دهند. امسال همچنان رسانه‌ها، وبلاگها و سایتهای انترنتی فیلتر و صاحبان آنها تحت تعقیب قرار گرفتند. هم‌اینک 13 تن از شهروندان کرد بجرم عضویت در سازمانهای مدنی و یا ابراز عقیده‌ و انتشار آن در وبلاگ و یا دیگر رسانه‌ها در انتظار اجرای احکام اعدام خود هستند.

در سالگرد انقلاب ایران جمهوری اسلامی سعی در ارائه‌ چهره‌ای متفاوت دارد. و هرساله‌ در چنین روزی با اتکا به صورت بزک شده‌ای که از خود به نمایش می‌گذارد سعی در خام کردن افکار عمومی دارد. با حضور خود و اعلام همبستگی با مردم ایران، برای کمک به‌ امر دمکراسی و اعتراض به سرکوبهای شدید شهروندان ایرانی مارا یاری دهید.

روز22 بهمن مصادف با 11 فوریه ساعت 1بعد از ظهر در سی‌مین سالگرد انقلاب ایران با حضور آرام خود در جلو ساختمان پارلمان هلند و برپایی نمایشگاه عکس از موارد سرکوب و زیرپا نهادن حقوق‌بشر، اعتراض خود را به سرکوب 30 ساله نشان داده‌ و با مردم ایران اعلام همبستگی خواهیم کرد.

سازماندهی:
شبکه حقوق بشر کرد
شبکه انسانی دنیا


امنستی‌انترنشنال ۳۰ سال زیرپا نهادن حقوق‌بشر در ایران:
http://www.amnestyusa.org/document.php?id=ENGMDE130102009&lang=e
Bookmark and Share

جمعه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۷

محمد صدیق کبودوند برنده جایزه هلمن/همت شد | Human Rights Watch

جایزه ویژه نویسندگان تحت آزار به یک ایرانی در بند اهدا می شود
January 21, 2009

"فعالیت های کبودوند بعنوان یک مدافع حقوق بشر و روزنامه نگار مروج و حامی اصلاحات در ایران موجب زندانی شدن او شده است. او با وجود نیاز اضطراری به مراقبت های پزشکی امکانات کافی در اختیار ندارد...تجربه او گواهی ناگوار مخمصه روزنامه نگاران، دگراندیشان و سایر منتقدین مسالمت آمیز در ایران امروز است."

سارا لی ویتسون مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای دیده بان حقوق بشر

(نیویورک، 20 ژانویه 2009) - دیده بان حقوق بشر امروز اعلام کرد جایزه هملن/همت که به نویسندگان تحت آزار و اذیت تعلق می گیرد، به محمد صدیق کبودوند فعال ایرانی حقوق بشر اهدا می شود. کبودوند بدلیل نوشته هایش هم اکنون در حال گذراندن محکومیت دهساله خود در زندان است. وی در شرایط جسمی وخیمی قرار دارد و نیازمند مراقبت های اضطراری پزشکی است.

دیده بان حقوق بشر هر سال جوایز هلمن/همت را به نویسندگانی اهدا می کند که به خاطر ابراز دیدگاه های مخالف، انتقاد از مقام ها و اقدامات حکومت و یا گزارش موضوعاتی که حکومت با انتشار آنها مخالف است، مجازات می شوند.

سارا لی ویتسون مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای دیده بان حقوق بشر می گوید: "فعالیت های کبودوند بعنوان یک مدافع حقوق بشر و روزنامه نگار مروج و حامی اصلاحات در ایران موجب زندانی شدن او شده است. او با وجود نیاز اضطراری به مراقبت های پزشکی امکانات کافی در اختیار ندارد." وی می افزاید: "تجربه او گواهی ناگوار مخمصه روزنامه نگاران، دگراندیشان و سایر منتقدین مسالمت آمیز در ایران امروز است."

کبودوند روزنامه نگار و مدافع برجسته حقوق بشر در ایران است که در سال 2005 سازمان حقوق بشر کردستان را با هدف حمایت از حقوق کردهای ایران بنیانگذاری کرد. این سازمان سپس گسترش پیدا کرد و 200 گزارشگر را در سراسر کردستان ایران در بر گرفت. آنها گزارش های دقیق و به موقعی از منطقه تهیه می کردند که در روزنامه بنام پیام مردم که اکنون تعطیل شده منتشر می شد. کبودوند مدیر مسئول و دبیر این نشریه بود. کبودوند با فعالیت های حقوق بشری و خبرنگاری خود نقشی اساسی در ایجاد شبکه جامعه مدنی برای جوانان و فعالان کرد داشت. او همچنین نویسنده سه کتاب بوده است: "نیمه دیگر" درباره حقوق زنان، "برزخ دمکراسی" و "جنبش اجتماعی".

به گفته وکیل کبودوند، وی در اول ژوئیه 2007 توسط مامورین اطلاعاتی دستگیر شد و پس از آن منزل و لوازم و دارایی هایش مورد بازرسی قرار گرفتند. او سپس به بند 209 زندان اوین منتقل شد. این بند ویژه بازداشت زندانیان سیاسی است و تحت کنترل وزارت اطلاعات قرار دارد. مسئولین بدون هیچ اتهامی او را به مدت شش ماه در سلول انفرادی حبس کردند.

شعبه 15 دادگاه انقلاب در مه 2008 کبودوند را به دهسال زندان محکوم کرد. جرم او "اقدام علیه امنیت ملی از طریق تاسیس سازمان حقوق بشر کردستان، تبلیغ علیه نظام از طریق اشاعه اخبار، مخالفت با قوانین جزایی اسلام از طریق علنی کردن احکامی همچون سنگسار و اعدام و نیز حمایت از زندانیان سیاسی" اعلام شد. شعبه 54 دادگاه تجدید نظر تهران این حکم را در اکتبر 2008 تایید کرد.

حکومت ایران از این و سایر مفاد "قوانین امنیتی" برای دستگیری نویسندگان، روشنفکران و مدافعین حقوق بشر که دیدگاه های انتقاد آمیز خود را ابراز می کنند و یا بدنبال اجتماعات صلح آمیزشان هستند، استفاده می کند. دیده بان حقوق بشر در سال 2008 با انتشار گزارشی نحوه بهره برداری از قوانین امنیتی ایران برای سرکوبی فعالیتهای مستقل را تشریح کرد:

http://www.hrw.org/en/reports/2008/01/06/you-can-detain-anyone-anything-0

همسر و سه فرزند کبودوند از 16 دسامبر تاکنون خبری از او دریافت نکرده اند. وکیل کبودوند می گوید وی که هر دو والدینش در اثر حمله قلبی جان داده اند، در 17 دسامبر در زندان دچار حمله قلبی شد. او که از قبل بدلیل سابقه حمله قلبی، فشار خون بالا، عفونت کلیه و مشکل پروستات در وضعیت جسمی بود، اکنون در شرایط وخیمی قرار گرفته است. به گفته وکیل کبودوند، مسئولین با درخواست های مکرر پزشکان زندان برای دسترسی او به مراقبت های پزشکی تخصصی مخالفت کرده اند. مرکز پزشکی زندان فاقد این امکانات لازم است.

دیده بان حقوق بشر از حکومت ایران می خواهد هر چه سریعتر مراقبت های پزشکی مورد نیاز را در اختیار کبودوند که در شرایط وخیمی قرار دارد، بگذارد و به حبس ناعادلانه او پایان دهد. دیده بان حقوق بشر یکبار دیگر از حکومت ایران می خواهد مفاد مبهم و خودسرانه قوانین جزائی خود را لغو کند. حکومت ایران از این مفاد برای ساکت کردن منتقدین و فعالانی که خواهان استفاده از حق آزادی بیان و اجتماعات هستند، استفاده می کند.

دیده بان حقوق بشر برنامه هلمن/همت را در سال 1990 آغاز کرد. از آن زمان تاکنون این جایزه به بیش از 600 نویسنده از 91 کشور جهان اهدا شده است. همه ساله کمیته ای متشکل از نویسندگان، سردبیران و روزنامه نگاران که شغلشان مبتنی بر آزادی بیان است، نامزدهای این جایزه را تعیین می کنند.

Bookmark and Share

برادران علایی به زندان محکوم شدند" نقل از سایت فارسی بی‌بی‌سی"


برادران علایی
وزارت اطلاعات برادران علایی را به تلاش
برای براندازی متهم کرده بود


دادگاه انقلاب تهران، حکم زندان آرش و کامیار علایی فعالان مبارزه به بیماری ایدز را صادر کرده است.

این دادگاه آرش علایی را به ۶ سال و کامیار علایی را به ۳ سال زندان محکوم کرده است.

مسعود شفیعی، وکیل مدافع برادران علایی، در گفت و گو با بخش فارسی بی بی سی، ضمن تایید این خبر گفت که در فرصت قانونی، به حکم دادگاه بدوی اعتراض خواهد کرد. آقای شفیعی گفت که حکم دادگاه را روز اول بهمن دریافت کرده است.

به گفته وکیل مدافع برادران علایی، این دو در جریان تحقیق و دادرسی، اتهامات وارده را صراحتا رد کرده بودند.

روز دوشنبه، سی ام دی (۱۹ ژانویه) مدیرکل ضد جاسوسی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ضمن شرکت در یک نشست خبری، در مورد آنچه که "طراحی پروژه براندازی نرم در ایران" می خواند اطلاعاتی را در اختیار رسانه های خبری قرار داد و از جمله گفت که اعترافات اعضای این شبکه به زودی از شبکه رادیو و تلویزیون دولتی ایران پخش خواهد شد.

این مقام امنیتی گفت که چند نفر در ارتباط با فعالیت این شبکه بازداشت شدند و از آرش و کامیار علایی، دو پزشک ایرانی، به عنوان دو تن از چهار عضو اصلی این شبکه نام برد که در اختیار قوه قضائیه قرار گرفته و محاکمه شده اند.

برادران علایی که در زمینه مبارزه با بیماری ایدز در ایران فعالیت داشته اند، تابستان امسال بازداشت شدند و بعدا مقام های قضایی ایران گفتند که این دو با برگزاری همایش هایی، در صدد اعزام داوطلب به خارج به منظور آموزش در زمینه براندازی بوده اند.

بر اساس اطلاعات مندرج در سایت اینترنتی سازمان آمریکایی پزشکان حامی حقوق بشر، برادران علایی از بیست سال پیش در صدد وارد کردن برنامه همزمان پیشگیری و مراقبت برای بیماری ایدز، بیماری های مقاربتی و عوارض اعتیاد، به نظام بهداشتی ایران بودند.

آنها از سال ۱۹۹۸ یک برنامه مقابله با گسترش "اچ آی وی" و شیوع بیماری ایدز را، مشخصاً با تمرکز بر معتادان تزریقی در استان کرمانشاه دنبال می کردند.

برادران علایی علاوه بر فعالیت هایشان در ایران، دوره هایی آموزشی را برای کارکنان نهادهای بهداشتی افغانستان و تاجیکستان برگزار کرده و کوشیده اند همکاری های منطقه ای را در زمینه بهداشت میان دوازده کشور خاورمیانه و آسیای مرکزی ترغیب کنند.

دکتر آرش علایی، مدیر سابق موسسه بین المللی آموزش و پژوهش در مرکز ملی آموزشی پژوهشی و درمانی سل و بیماری های ریوی در ایران است.

دکتر کامیار علایی هم پیش از بازداشت مشغول گذراندن دوره دکترای بهداشت عمومی در دانشگاه ایالتی نیویورک بود.

بازداشت این دو پزشک ایرانی انتقاد و اعتراض هایی را در خارج از کشور از جمله از سوی سازمان های بین المللی فعال در زمینه مبارزه با بیماری ایدز در پی آورد.


اطلاعیه‌ دیدبان حقوق‌بشر در مورد دادگاه ناعادلانه علایی‌ها: "برادران علایی؛ پزشکان پیشگام در مبارزه با ایدز، در دادگاهی ناعادلانه محاکمه شدند"


Bookmark and Share

سه‌شنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۷

نامه ي فرزاد کمانگر به زندانبان اوین

من یک معلم می مانم و تو یک زندانبان
زئوس ، خدای خدایان فرمان داد تا پرومته نافرمان را به بند کشند و اینگونه بود حکایت من و تو اینجا آغاز شد. تو میراث خوار زندانبانان زئوس گشتی تا هر روز نگهبان فرزندی از سلاله آفتاب و روشنی گردی و برای من و تو زندان دو معنای جداگانه پیدا کرد، دو نفر در دو سوی دیوار با دری آهنی و دریچه ای کوچک میان آن، توبیرون سلول ، من درون سلول . حال بهتر است همدیگر را بهتر بشناسیم من معلمم...نه نه... من دانش آموز صمد بهرنگی ام ، همان که الدوز و کلاغها و ماهی سیاه کوچولو را نوشت که حرکت کردن را به همه بیاموزد. او را میشناسی ؟ میدانم که نمی شناسی. من محصل خانعلی ام ، همان معلمی که یاد داد چگونه خورشیدی بر تخته سیاه کلاسمان بکشیم که نورش خفاشها را فراری دهد. میدانی او که بود؟ من همکار بهمن عزتی ام ، مردی که همیشه بوی باران میداد و انسانی که هنوز مردم کرمانشاه و روستاهایش با اولین باران پائیزی به یاد او می افتند، اصلا میدانی او که بود ؟ میدانم که نمیدانی.²

من معلمم ، از دانش آموزانم لبخند و پرسیدن را به ارث برده ام . حال که من را شناختی ، تو از خودت بگو ، همکارانت که بوده اند ، خشم ونفرت وجودت را از چه کسی به ارث برده ای ، دستبند و پابندهایت از چه کسی به جا مانده ؟ از سیاهچالهای ضحاک ؟ از خودت بگو ، تو کیستی ؟ فقط مرا از دستبند و زنجیر و شلاق ، از دیوارهای محکم 209 ، از چشمهای الکترونیکی زندان ، از درهای محکم آن مترسان، دیگر هیچ هراسی در من ایجاد نمی کنند. عصبانی مشو ، فریاد مکش ، با مشت بر قلبم مکوب که چرا سرم را بالا میگیرم ، داستان مشت تو و سر زن زندانی را به یاد دارم. مرا مزن که چرا آواز میخوانم، من کردم، اجداد من عشقشان را ، دردهایشان را ، مبارزاتشان را و بودنشان را در آوازها و سرودهایشان برای من به یادگار گذاشته اند. من باید بخوانم و تو باید بشنوی . و تو باید به آوازم گوش دهی ، میدانم که رنجت میدهد.

مرا به باد کتک مگیر که هنگام راه رفتن صدای پایم می آید ، آخر مادرم به من آموخته ، با گامهایم با زمین سخن بگویم ، بین من و زمین ، پیمانی است و پیوندی که زمین را پر از زیبائی و پر از لبخند کنم . پس بگذار قدم بزنم ، بگذار صدای پایم را بشنود ، بگذار زمین بداند من هنوز زنده ام و امیدوار. قلم و کاغذ را از من دریغ مکن ، میخواهم برای کودکان سرزمینم لالائی بسرایم ، سرشار از امید ، پر از داستان صمد و زندگیش ، خانعلی و آرزوهایش ، از عزتی و دانش آموزانش ، میخواهم بنویسم ، میخواهم با مردمم سخن بگویم ، از درون سلولم ، از همینجا ، میفهمی چه میگویم ؟ میدانم به تو آموخته اند از نور ، از زیبائی ها ، از اندیشه و اندیشیدن متنفر باشی. اما نترس به درون سلولم بیا ، مهمان سفره کوچک و پاره من باش ، ببین من چگونه هر شب همه دانش آموزانم را مهمان میکنم ، برایشان چگونه قصه میگویم ، اما تو که اجازه نداری ببینی ، تو که اجازه نداری بشنوی ، تو باید عاشق شوی ، باید انسان شوی ، باید اینسوی درب باشی تا بفهمی من چه میگویم .

به من نگاه کن تا بدانی فرق من و تو در چیست ، من هر روز بر دیوار سلولم دستان دلدارم را و چشمان زیبایش را میکشم ، و انگشتانش را در دست میگیرم و گرمی زندگی را در دستانش و انتظار و اشتیاق را در چشمانش میخوانم، اما تو هر روز با باتوم دستت انگشتان نقش بسته بر دیوار را میشکنی و چشمان منتظرش را در می آوری ، و دیوار را سیاه میکنی. دنیای تو همیشه تاریکی و زندان خواهد بود و "شعور نور" آزارت خواهد داد ، من ماهها است چشم انتظار دیدن یک آسمان پرستاره ام. با ستاره های یاغی که در تاریکی از این سوی آسمان به آن سوی آسمان پر بکشند و سینه سیاهی را با نور بشکافند. اما تو سالهاست در تاریکی زندگی میکنی ، شب تو بی ستاره است ، میدانی آسمان بی ستاره یعنی چی ؟ آسمان همیشه شب یعنی چی ؟ اینبار که به 209 برگشتم به درون سلولم بیا من برایت آرزوها دارم ، نه از رنگ دعاهای تو که سراسر آتش است و ترس از جهنم ، آرزوهای من پر از امید و لبخند و عشق است . به درون سلولم بیا تا راز آخرین لبخند عزتی را پای چوبه دار برایت بگویم ، میدانم که باز بندی بند 209 خواهم شد ، در حالی که تو با همه وجود پر از کینه ات بر سر من فریاد میکشی و من باز دلم برای تو و دنیای حقیری که دورت ساخته اند میسوزد .
من بر میگردم در حالی که یک معلمم و لبخند کودکان سرزمینم را هنوز بر لب دارم. معلم محکوم به اعدام ، فرزاد کمانگر بند بیماران عفونی زندان رجایی شهر کرج
27/10/87

1- چند نفر از نگهبانان 209 (برخلاف بازجوها که اینبار اذیتم نکردند ) به خاطر اینکه در مطلب ، بندی ، بند 209 ، آنها را شبیه شبح خوانده بودم وحشیانه به باد ، کتک و فحش و ناسزا گرفتنم.

2-بهمن عزتی معلمی بود که اوایل انقلاب اعدام شد ، هنوز مردم روستاهای کرمانشاه و کامیاران از او خاطرات بسیار دارند ، میگویند هنگام اعدام در جواب ماموران که از او پرسیدند از مرگ نمی هراسی ؟ لبخند زنان گفت :
"مرگ اگر مرد است گو نزد من آید تا در آغوشش کشم ، تنگ تنگ"
Bookmark and Share

جمعه، دی ۲۰، ۱۳۸۷

ایران به سرکوب در مناطق کردنشین پایان دهد


مخالفان به زندان افتاده و کتابها و نشریان توقیف می شوند
January 9, 2009

مقامات ایران تحمل ناچیزی برای مخالفت سیاسی از سوی شهروندان دارند.آنها به ویژه نسبت به هر گونه مخالفت سیاسی در میان مناطق اقلیت در مناطقی که سابقه فعالیتهای جدایی طلبانه دارند، حساس هستند.

جو ستورک معاون مدیر بخش خاورمیانه و آفریقای شمالی سازمان دیده بان حقوق

(نیویورک؛ ژانویه ۲۰۰۹):

سازمان دیده بان حقوق بشر در گزارشی که امروز منتشر کرد از دولت ایران خواست عبارات و تعاریف کلی و مبهم در قوانین امنیت ملی را که برای سرکوب مخالفتهای صلح آمیز در مناطق کردنشین از آن استفاده می شود را اصلاح یا به کلی لغو کنند و به بازداشتهای خودسرانه مخالفین و منتقدین کرد پایان دهند.

در گزارشی ۴۲ صفحه ای تحت عنوان: ایران: آزادی بیان و اجتماعات در مناطق کردنشین؛ سو‌ءاستفاده مقامات ایران از قوانین امنیتی؛ مطبوعات و دیگر قوانین برای بازداشت و پیگرد قضایی ایرانیان کرد را به ثبت می رساند. این افراد به خاطر استفاده از حق قانونی آزادی بیان و اجتماعات سرکوب شده اند. استفاده از این قوانین برای سرکوب افراد اتفاق جدیدی نیست اما از آغاز دوران ریاست جمهوری احمدی نٓژاد در اوت ۲۰۰۵ شدیدتر شده است.

جو ستورک معاون مدیر بخش خاورمیانه و آفریقای شمالی سازمان دیده بان حقوق بشر می گوید: مقامات ایران تحمل ناچیزی برای مخالفت سیاسی از سوی شهروندان دارند.آنها به ویژه نسبت به هر گونه مخالفت سیاسی در میان مناطق اقلیت در مناطقی که سابقه فعالیتهای جدایی طلبانه دارند، حساس هستند.

از جمعیت 69 میلیونی ایران، حدود چهار و نیم میلیون از اقلیت قومی کرد هستند. این جمعیت در بخش شمال غربی کشور زندگی می کنند. جنبش های سیاسی در منطقه مدتهاست برای خودمختاری بیشتر فعالیت کرده اند.
گروههای با سابقه کرد دخالت در هرگونه فعالیت مسلحانه را تکذیب می کنند و دولت نیز از سال ۱۹۹۰ چنین ادعایی نکرده است.

ستورک می گوید: هیج کس به حق یک دولت در برخورد با خشونت اعتراض نمی کند. ولی در مورد کردستان ایران خشونتی وجود ندارد. آنچه اتفاق می افتد سرکوب مخالفتهای مشروع و صلح آمیز است.

این گزارش جدید توقیف نشریات و روزنامه های کردی-فارسی و کتاب و تنبیه ناشران؛ روزنامه نگاران و نویسندگان منتقد سیاست های دولت را ثبت می کنند. مقامات همچنین با عدم صدور مجوز برای نهادهای مدنی مشروع یا وارد کردن اتهامات واهی به فعالین آن نهادها فعالیتهای قانونی را سرکوب می کنند.

یکی از قربانیان سرکوب دولتی فرزاد کمانگر است. او مدیر یک دبیرستان در شهر کامیاران و با سازمان دفاع از حقوق بشر در کردستان فعالیت می کرده است. او از جولای ۲۰۰۶ در زندان به سر می برد. این گزارش نامه ای از آقای کمانگر را که مخفیانه از زندان خارج کرده و از شکنجه در دوران باز جویش می گوید منتشر کزده است.

شعبه 30 دادگاه انقلاب کمانگار را در 25 فوریه سال 2008 به اتهام به خطر انداختن امنیت ملی محکوم به مرگ کرد. دادستانی مدعی شد که کمانگار عضو حزب کارگران کردستان ترکیه بوده است ولی هیچ دلیلی برای این اتهام ارائه نکرد. در جولای دادگاه عالي حكم اعدام را تاييد کرد. وکیل أقای کمانگر به تنها راه باقی مانده متوسل شده و خواستار دخالت رییس قوه قضاییه شده است.

Bookmark and Share

ایران به سرکوب در مناطق کردنشین پایان دهد

مخالفان به زندان افتاده و کتابها و نشریان توقیف می شوند
January 9, 2009

مقامات ایران تحمل ناچیزی برای مخالفت سیاسی از سوی شهروندان دارند.آنها به ویژه نسبت به هر گونه مخالفت سیاسی در میان مناطق اقلیت در مناطقی که سابقه فعالیتهای جدایی طلبانه دارند، حساس هستند.

جو ستورک معاون مدیر بخش خاورمیانه و آفریقای شمالی سازمان دیده بان حقوق

)نیویورک؛ ژانویه ۲۰۰۹): سازمان دیده بان حقوق بشر در گزارشی که امروز منتشر کرد از دولت ایران خواست عبارات و تعاریف کلی و مبهم در قوانین امنیت ملی را که برای سرکوب مخالفتهای صلح آمیز در مناطق کردنشین از آن استفاده می شود را اصلاح یا به کلی لغو کنند و به بازداشتهای خودسرانه مخالفین و منتقدین کرد پایان دهند.

در گزارشی ۴۲ صفحه ای تحت عنوان: ایران: آزادی بیان و اجتماعات در مناطق کردنشین؛ سو‌ءاستفاده مقامات ایران از قوانین امنیتی؛ مطبوعات و دیگر قوانین برای بازداشت و پیگرد قضایی ایرانیان کرد را به ثبت می رساند. این افراد به خاطر استفاده از حق قانونی آزادی بیان و اجتماعات سرکوب شده اند. استفاده از این قوانین برای سرکوب افراد اتفاق جدیدی نیست اما از آغاز دوران ریاست جمهوری احمدی نٓژاد در اوت ۲۰۰۵ شدیدتر شده است.

جو ستورک معاون مدیر بخش خاورمیانه و آفریقای شمالی سازمان دیده بان حقوق بشر می گوید: مقامات ایران تحمل ناچیزی برای مخالفت سیاسی از سوی شهروندان دارند.آنها به ویژه نسبت به هر گونه مخالفت سیاسی در میان مناطق اقلیت در مناطقی که سابقه فعالیتهای جدایی طلبانه دارند، حساس هستند.

از جمعیت 69 میلیونی ایران، حدود چهار و نیم میلیون از اقلیت قومی کرد هستند. این جمعیت در بخش شمال غربی کشور زندگی می کنند. جنبش های سیاسی در منطقه مدتهاست برای خودمختاری بیشتر فعالیت کرده اند.
گروههای با سابقه کرد دخالت در هرگونه فعالیت مسلحانه را تکذیب می کنند و دولت نیز از سال ۱۹۹۰ چنین ادعایی نکرده است.

ستورک می گوید: هیج کس به حق یک دولت در برخورد با خشونت اعتراض نمی کند. ولی در مورد کردستان ایران خشونتی وجود ندارد. آنچه اتفاق می افتد سرکوب مخالفتهای مشروع و صلح آمیز است.

این گزارش جدید توقیف نشریات و روزنامه های کردی-فارسی و کتاب و تنبیه ناشران؛ روزنامه نگاران و نویسندگان منتقد سیاست های دولت را ثبت می کنند. مقامات همچنین با عدم صدور مجوز برای نهادهای مدنی مشروع یا وارد کردن اتهامات واهی به فعالین آن نهادها فعالیتهای قانونی را سرکوب می کنند.

یکی از قربانیان سرکوب دولتی فرزاد کمانگر است. او مدیر یک دبیرستان در شهر کامیاران و با سازمان دفاع از حقوق بشر در کردستان فعالیت می کرده است. او از جولای ۲۰۰۶ در زندان به سر می برد. این گزارش نامه ای از آقای کمانگر را که مخفیانه از زندان خارج کرده و از شکنجه در دوران باز جویش می گوید منتشر کزده است.

شعبه 30 دادگاه انقلاب کمانگار را در 25 فوریه سال 2008 به اتهام به خطر انداختن امنیت ملی محکوم به مرگ کرد. دادستانی مدعی شد که کمانگار عضو حزب کارگران کردستان ترکیه بوده است ولی هیچ دلیلی برای این اتهام ارائه نکرد. در جولای دادگاه عالي حكم اعدام را تاييد کرد. وکیل أقای کمانگر به تنها راه باقی مانده متوسل شده و خواستار دخالت رییس قوه قضاییه شده است.

Bookmark and Share

چهارشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۷

مورد تبعیض‌ام، چون کردم و مستقل


دبیرخانه سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان

نامه کبودوند به وجدان‌های عمومی

مورد تبعیض‌ام، چون کردم و مستقل

چندماه پیش در جریان اعلام محکومیت حبس من، یکی از وکلا در گفتگو با صدای دویچه‌له آلمان گفته بود {نمی‌دانم چرا.... کبودوند این همه بدشانسی می‌آورد. او واقعا بی‌گناه است ولی نه در داخل کشور و نه در روزنامه‌های داخلی هیچ‌گونه نامی از ایشان برده نمیشود... او مورد ظلم واقع شده...} از این وکیل محترم تشکر می‌کنم ولی خود ایشان که در برخی از روزنامه‌های نزدیک به اصلا‌ح‌طلبان حکومتی قلم زنی می‌کند، در جریان دادگاهی حاضر نشده و پس از آن دفاع ننمود و حتی در تهیه دفاعیه نیز هیچ‌گونه کمکی به ما نکرد. اما در مورد تحریم، بایکوت من به عنوان عضوی از جامعه سرکوب شده کرد و فردی مستقل، مواردی بر شرح ذیل قابل ذکر است:

اول اینکه: در حال حاضر سامانه مبتنی بر آپارتاید سیاسی- قضایی و رسانه‌ای- خبری در کشور حکمفرمایی می‌کند که ملیت‌های حاشیه ایرانی، اقلیت‌های ملی، مذهبی، اقوام، هویت‌طلبان، ناراضیان و مخالفان سیاسی و منتقدان جدی حکومت در شمولیت این آپارتاید چندجانبه قرار دارند.

دوم اینکه: مردم کرد در ایران به عنوان یک ملیت در حاشیه قرار گرفته به دلیل مبارزات و فعالیت‌های سیاسی و مدنی ده‌هاسال است به طور وسیعی در زیر تیغ آپارتاید حاکم قرار دارند. هویت جویان‌، حق‌طلبان، آزادی خواهان و فعالان سیاسی و مدنی کرد، عموماً با چماق تجزیه‌طلبی مورد سرکوبی قرار می‌گیرند، به طور گریزناپذیری قربانی محوری سامانه آپارتاید چندجانبه موجوداند.

سوم اینکه: جمعیت‌ها و مجامع نزدیک به حاکمیت به نام دفاع از مردم و یا اصناف، قشر خاصی و یا زندانیان، فعالیت‌هایی دارند که به برکت رانت‌های سیاسی، تبلیغی و رسانه‌ای حکومت و پیرامونی‌هایش موقعیتی یافته‌اند، اما این جمعیت‌ها به جای دفاع از ستمدیدگان و زندانیان مدنی و سیاسی بی‌گناه، گاه مراسم‌های تشویق و تقدیر از زندانبانان برپا می‌دارند و البته با پیروی از آموزه‌ها، روش‌ها و سیاست‌های تبعیض‌آمیز حاکمیت تنظیم رفتارهایشان برمبنای «خودی» و «غیرخودی» بودن کمک‌جویان و افرادی که آنها ادعای دفاع از آنها را دارند پنهان‌پذیر نیست، رفتار تبعیض‌آمیز اینگونه گروه‌ها در قبال زندانیان، فعالان سیاسی و مدنی و حقوق بشری و سکوت آنها در مواجه با نقض حقوق بشر در اساسی ترین موارد، ترجمان ماهیت واقعی جمعیت‌های احتمالاً حکومت ساخته است.

چهارم اینکه دفاع از حقوق بشر برمبنای این ایده که «نقض گسترده حقوق بشر و شکنجه و حبس و اعدام هزاران بیگناه در «آمار» است و نقض حقوق بشر یک فرد «تراژدی»‌است» چشم‌اندازی نگران کننده و ناامیدکننده از وضعیت حقوق بشر در جهان ارائه می‌دهد. مواضع برخی نهادهای منطقه‌ای و بین‌المللی از جمله اتحادیه اروپا که در قبال احضار به دادگاه یک یا برخی افراد واکنش نشان می‌دهند و اما در قبال نقض فاحش حقوق بسیاری دیگر از افراد، سکوت می‌کنند، تداعی‌گر حکمفرمایی ایده مذکور بر جنبش‌های جهانی و اوضاع حقوق بشر در دنیا است.

ششم اینکه: کوشندگان مستقل مدنی و سیاسی و حقوق بشری به دلیل استقلال فکری و عملی‌شان توسط منفعلان و عافیت‌طلبان و آنهایی که از دور دستی بر آتش دارند به اتهام‌های ناروا و بی‌پایه و اساس متهم می گردند، که اینگونه اتهام زدن‌ها اقدامی ستمکارانه و نقض حقوق بشر است که در راستای ضربه‌زدن به حقوق بشر انجام می‌پذیرد.

سرانجام اینکه اخیراً شنیده شده برخی از به اصطلاح منتقدان و مخالفان حکومت در اتهام‌زنی گوی سبقت را از دستگا‌ه‌های امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی ربوده و مرا به جدایی‌طلبی متهم کرده‌اند و در اینجا لازم به بیان است که هرگاه دستگاه‌های زورمدار اطلاعاتی و امنیتی به مدارکی دال بر تجزیه طلب بودن من دست می‌یافتند به طور قطع از آن در جهت توجیه محکومیتم استفاده می‌کردند ولی گویا همین دستگاه زورمدار از اتهام زنندگان اخیرالذکر که متاسفانه با الفبای حقوق بشر و دموکراسی نیز بیگانه‌اند منصف‌تر بوده است. حکم محکومیت من که از سوی وزارت اطلاعات صادر و به امضای دستگاهی موسوم به دادگاه انقلاب رسیده، شامل 10 سال حبس برای تشکیل و اداره جمعیت سازمان حقوق بشر کردستان، یک سال حبس جهت تبلیغ علیه نظام از طریق گفت‌وگو با رسانه‌های خارجی مخالف، و در حکمی دیگر 6 ماه حبس برای تشویش اذهان عمومی از طریق هفته‌نامه «پیام مردم» مجموعاً یازده‌ و نیم سال می‌باشد.

البته این احکام وجاهت حقوقی و قانونی ندارند و من حقیقتاً هیچ‌گونه جرمی مرتکب نشده‌ام، چنانکه اگر من در یک دادگاه صالح و مستقل علنی یا منصف محاکمه می‌گردیدم نه تنها حتی برای یک روز هم محکوم به حبس نمی‌شدم، بلکه برعکس کسانی که مرا زندانی کرده‌اند به جای من محکوم به زندان می‌گردیدند. اما از آنجا که من کرد هستم، کردی که معتقد است که باید به سوءاستفاده حاکمیت از جهل و فقر مردمان پایان دهد، کردی که بر این باور است که باید حقوق خود را شناخت و از آن دفاع کرد، خطرناک معرفی شده‌ام و مستوجب مجازاتی ظالمانه و مورد تبعیض‌ام، چون کردم و مستقل، و این امروز شاید وجدانهای خفته و خفتگان را بیدار نمی‌کند اما دور نیست بیداری وجدان‌های عمومی.

تهران-زندان اوین: 29مهر 1387/ 20 اکتبر 2008


محمدصديق كبودوند
رئيس سازمان دفاع از حقوق بشر كردستان

Bookmark and Share

یکشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۷

60 سال منشور حقوق‌بشر 30 ماده‌ منشور و زیرپا نهاده‌ شدن‌ همه‌ مواد آن طی 30 سال حکومت اسلامی ایران

روز دهم دسامبر سال 2008 میلادی، منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد، شصتمین سال از عمر پر ثمر خود را پشت سر خواهدگذاشت. به‌ همین مناسبت، سازمان ملل متحد، سال 2008 میلادی را سال کمپین حقوق بشر اعلام نمود.
در طی 30 سال گذشته‌ حکومت ایران که‌ خود یکی از امضاکنندگان این منشوربوده است، کلیه‌ مواد مندرجه‌ (30 ماده‌)، در منشور حقوق بشر را زیرپا گذاشته‌ و از مصادیق اصلی شکنجه‌، اعدام، تبعیض، تجاوز به‌ حریم خصوصی شهروندان، آپارتاید جنسی، مذهبی و نژادی بوده‌ و میباشد.
در خلال 30 سال گذشته‌ بارها حکومت اسلامی ایران بخاطر زیرپا نهادن ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی، از طرف محافل و سازمانهای بین‌المللی حقوق‌بشر محکوم گردیده‌‌ است. موارد نقض شدید حقوق بشر از اعدام ،شکنجه‌ و زندانهای طویل المدت برای نزدیک به‌ 600 تن از زندانیان سیاسی مندرج، از طرف مراجع معتبر باعث شده‌ است که‌ موارد آزادی بیان، آزادی نشر اطلاعات، آزادی انتخاب مکان زندگی، پوشش و …در ایران تحت الشعاع قرار گرفته‌ و از اولویت فعالیتهای فعالین خارج شود. در نتیجه‌ توجه‌ سازمانهای حقوق‌بشر را تنها منعطف به‌ تلاش برای نجات جان اعدامیها در زندانهای قرون وسطایی توام با وحشیانه‌ترین ابزار و شیوه‌های شکنجه‌ برای آزادیخواهان، فعالین سیاسی، روزنامه‌ نگاران و صاحبان وبلاگها کرده‌ است.

توقف اعدام
در روز بیستم نوامبر، نمایندگان کشورهای مختلف جهان در سازمان ملل با اکثریت آرا، قطعنامه‌ای را برای لغو ‏مجازات اعدام در کميته سوم مجمع عمومی سازمان ملل تصويب کردند. هرچند این مصوبات در کشورهایی مانند ایران دارای ضمانت اجرایی نمی باشند ولی ایران بمثابه‌ یکی از اعضای ملل متحد، ملزم به‌ اجرای مصوبات این ارگان می باشد. علاوه‌ بر این ایران در سال 2006 میلادی، با ارائه نامزدی خود در انتخابات شورای حقوق بشر متعهد شده است تا “بالاترین سطح استانداردها را در ارتقاء و حمایت از مقوله حقوق بشر حفظ کند”. همچنین نمایندگان حکومت اسلامی ایران تأکید می‌کنند که “تلاش هایی را به طور مستمر در زمینه حفظ شئونات انسانی، ارتقاء و حمایت از مقوله حقوق بشر و آزادی‌های اصلی انجام داده‌ و خواهند داد." بر خلاف این ادعاها زندانهای مخوف در ایران مملو از انسانهایی هستند که‌ در جهت برقراری دمکراسی، برابری حقوق انسانها و آزادیهای مدنی و اجتماعی فارغ از رنگ، جنس، نژاد، زبان و مذهب، تحت وحشیانه‌ترین شکنجه‌های روحی و جسمی به‌ سر میبرند. هنوز حکم اعدام و احکام غیر انسانی قصاص مثل سنگسار و بریدن دست و پا، در ایران اجرا می‌شود. علیرغم آنکه‌ دستگاه قضایی ایران وادار به‌ قبول "رسمی" لغو اعدام جوانان زیر 18 سال شده‌ است، کماکان نوجوانان و نوباوگان ایرانی به طناب دار آویخته می‌شوند.

روز چهارشنبه 26 نوامبر، ده نفر را در يک اعدام دسته‌ جمعی در زندان اوين ‏تهران به دار آويختند. اعدام‌های چهارشنبه، تعداد اعدام‌های ثبت شده از سوی سازمان عفو بين الملل در ‏سال 2008 را به 296 نفر رسانده است. ‏
يکی از به‌دار آويخته شدگان، فاطمه حقيقت‌پژوه نام دارد که به جرم قتل شوهر صيغه‌ای خود به ‏مجازات قصاص محکوم گردیده‌ بود، اما اجرای اين حکم به دنبال تجديدنظر دادگاه ديوانعالی کشور با وقفه روبرو شده بود. ‏دادگاه تجدید نظر، ادعاهای متهمه‌ را مبنی بر تلاش در جهت بازداشتن همسر معتادش از تجاوز به دختر نوجوان (14 ساله) وی که حاصل ازداوج قبلی‌اش بوده، رد کرده بود. ‏ظاهرا مقتول پیشتر به فاطمه گفته بود که‌ دختر او را در قمار باخته است. بنا بر قوانین حقوقی در ایران قانونن 48 ساعت قبل از اجرای حکم بایستی وکيل فاطمه را در جريان امر قرار میدادند، که‌ این امر محقق نگردید. ‏
فرزاد کمانگر، معلم کردستانی به جرم “محاربه” با خدا، به مجازات مرگ محکوم شده‌ است. اما ‏اجرای حکم در ماه‌ ژوئيه سال 2008 میلادی به حالت تعليق درآمد. اين اتهام معمولن در صورت قیام مسلحانه به يک فرد ‏وارد می شود. دادگاه بدوی بعد از تحمل شکنجه‌های فراوان از طرف فرزاد در زندان‌های مختلف، به طرز کاملن ‏ناعادلانه‌ای برگزار شد. خارج کردن او از بندش در 25 نوامبر، بر نگرانی‌های مردم در جهت اجرای حکم اعدام برای فرزاد کمانگر دامن زده‌ است.
وکيل فرزاد اظهار نموده‌ است که‌ پرونده موکلش از سوی ديوانعالی کشور تحت بازنگری بوده‌ و در چنين شرايطی ‏امکان اجرای حکم وجود ندارد، اما فعالان حقوق بشر از جمله‌ سازمان حقوق‌بشر کردستان به‌ خاطر نبودن هیچ نوع اطلاع‌رسانی از جانب رژیم که‌ در مورد فاطمه‌ حقیقت‌پژوه‌ هم صدق میکرد همچنان نگرانند، که‌ ممکن است او را هر آن اعدام کنند. ‏
در کردستان بجز فرزاد کمانگر 8 تن دیگر از خبرنگاران و فعالان مدنی زیر حکم اعدام به‌ سر میبرند و هیچ نشانه‌ای از تغییرات در احکام آنان موجود نمیباشد. خطر اعدام مثل بختک بر سر فعالان کرد دور می‌زند. جمهوری اسلامی با احکام اعدام و زندانهای طویل‌المدت برای محمد صدیق کبودوند، یاسر گلی، مریم بایزیدی، و مسعود کردپور در کردستان، یوسف عزیزی بنی طرف در خوزستان و دهها فعال مدنی و هویت طلب خوزستانی، ترک و کرد و بلوچ، فعال کارگری و دانشجویی و مبارزان تساوی حقوق زنان، سعی در خاموش کردن کلیه‌ صداهای اعتراضی که،‌ به‌ خفقان حاکم، معترض میباشند را دارد.

اعدامهای یکشبه‌ در خوزستان و اعدام یعقوب مهرنهاد و عبدالناصر طاهری‌صدر، فعالان مدنی بلوچ در سالی که‌ گذشت تایید دیگری بر این واقعییت است که‌ در مورد قربانیان، غیر مرکزی وغیر خودی، نه‌ تنها جمهوری اسلامی و محاکم بزه‌کارش با استانداردهای مختلفی به‌ اجرای “عدالت” می‌پردازند، بلکه‌ محافل دفاع از حقوق بشر داخلی نیز استانداردهای متفاوتی از حقوق‌بشر را در فعالیتهایشان بکار می‌گیرند. اغماض در مقابل زیرپاگذاشتن حقوق‌بشر در ایران، دست حکومت را در سرکوب مخالفین بازتر خواهد گذاشت.

“احترام و عدالت برای همگان”، “میثاق حقوق بشر متعلق به‌ همگان است”
هرچقدرعرصه‌ انتشار و اعتراض به‌ پایمال کردن حقوق بشر در ایران وسیع‌تر باشد امکان عقب‌نشینی دستگاه قضایی را بیشتر می‌کند. سکوت در مقابل محاکمه‌ فعالین مدنی، فعالین حقوق زنان، وکلای زندانیان سیاسی و روزنامه‌نگاران بهر دلیلی جمهوری اسلامی را در اعمـال جنایتهای بیشتر، بی پرواتر خواهد نمود.
تجربه‌ نشان داده‌ است طی 30 سال گذشته‌ مردم ایران توانسته‌اند با اعتراضات پیگیر خود، رژیم حاکم را در موارد بسیاری به‌ عقب‌نشینی وادار نمایند. از جمله، عقب‌نشینی در مورد اجرای حکم سنگسار، اعدام جوانان زیر 18 سال، لغو حکم اعدام هاشم آغاجري، آزاد کردن اکبر گنجی از زندان ونمونه‌های ریز و درشت دیگر…
همکاری و همصدایی در این اعتراضات، جلب حمایت و همکاری مراکز و موسسات حقوق‌بشر در سطح داخلی و بین‌المللی ویژگی مشترک همه‌ این فعالیتها بوده‌ است.
بنا برگزارشات متعدد سازمان ملل، و همچنین طبق آخرین گزارش آن که‌ از طرف کمیته‌ سوم حقوق‌بشر سازمان ملل در هفته‌ گذشته‌ به‌ تصویب رسید‌، نشان از آن دارد که‌ ایران بشدت ناقض حقوق‌بشر می باشد. قطعنامه‌ اخیر، بار دیگر ایران را بخاطر زیرپاگذاشتن حقوق بشر، دررابطه‌ با زنان، سرکوب آزادیهای مذهبی و عقیدتی و تبعیض و سرکوب ملیتهای مختلف در ایران محکوم نموده‌ است.

بیایید با هم شصتمین سالگرد منشور حقوق بشر در سازمان ملل متحد را به‌ حرکتی برای نجات جان انسانهای در بند در ایران تبدیل کنیم. بیایید با هم و در حرکتی سمبلیک نشان دهیم که‌ 30 سال محرومیت از حقوق اولیه‌ شهروندی و حقوق بنیادینی که‌ در منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد آمده‌ است، کافی بوده‌ و دیگر قابل قبول نمیباشد. بیایید با هم از مواد مندرجه‌ (30 ماده‌) در منشور دفاع کنیم. مردمانی که‌ در طی این سی سال هر محرومیتی را بجان خریده‌اند و اینک بهترین فرزندانشان در سیاهچالها و تحت مخوف‌ترین شکنجه‌ها در انتظار طناب دار هستند، به‌ یاری تو نیاز دارند.
فعالین حقوق انسان، وجدانهای بیدارو مردم آزاده‌ جهان، این یک وظیفه‌ انسانی است که‌ برای‌ نجات جان یک همنوع خود، باما در این اکسیون شریک شوید. شرکت حتی تو یک‌نفر بتنهایی به‌ جمهوری اسلامی نشان میدهد که‌ آن قربانی در بند که‌ در اسارت اوست، تنها نیست، به‌ وکلای آنها جرات خواهد داد تا وکالت و نمایندگی یک متهم را بعهده‌ بگیرند. حضور و اعتراض شما، حداقل احساس تنهایی را از انسانی که‌ تحت وحشیانه‌‌ترین شکنجه‌ها با مرگ دست و پنجه‌ نرم می‌کند دور خواهدکرد. اکسیون مارا تنها نگذارید.

ساعت 12 ظهر روز چهارشنبه‌ 10 دسامبر با حضور خود در مقابل سفارت جمهوری اسلامی در لاهه‌ هلند
(Duinweg 20, 2585 JX ’s-Gravenhage Den Haag)
با بستن دهان خود، نشانی نمادین از آزادی را بنمایش خواهیم گذاشت. خواسته‌ ما جز آزادی چیزی دیگر نیست.
آزادی انسانهایی که‌ بر اساس 30 ماده‌ منشور 60 ساله‌ حقوق‌بشر 30 سال آزگار محروم مانده‌اند.

چاک- کمیته شرق کردستان
شبکه‌ حقوق‌بشر کردستان
جمعیت حقوق بشر کرد- اروپا
کمیته‌هلندی دفاع از حقوق بشر در ایران
فعالين ايرانی حقوق بشر در سوئيس
Bookmark and Share


اطلاعیه مطبوعاتی

روز 10 دسامبر را به روز مبارزه با اعدام در ایران تبدیل کنیم

60 سال منشور حقوق‌بشر،
30 ماده‌ منشور و زیرپا نهاده‌ شدن‌ همه‌ مواد آن، طی
30 سال زمامداری حکومت جمهوری اسلامی ایران

مردم آزاده جهان،
روز دهم دسامبر سال 2008 میلادی، منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد، شصتمین سال از عمر پرثمر خود را پشت سر خواهدگذاشت. به‌ همین مناسبت، سازمان ملل متحد، سال 2008 میلادی را سال کمپین حقوق بشر اعلام نمود.
در طی 30 سال گذشته‌ حکومت ایران که‌ خود یکی از امضاکنندگان منشور جهانی حقوق بشر بوده است، کلیه‌ مواد این منشور را زیرپا گذاشته‌ و از مصادیق اصلی شکنجه‌، اعدام، تبعیض، تجاوز به‌ حریم خصوصی شهروندان، آپارتاید جنسی، مذهبی و نژادی بوده‌ و میباشد.

در خلال 30 سال گذشته‌ هزاران نفر از مردم ایران به اتهام های مختلف سیاسی و غیرسیاسی به قول دولتمردان جمهوری اسلامی اعدام و بنابر قوانین قضائی بین المللی و بقول مدافعان جهانی حقوق بشر به قتل رسیده‌اند و در این رابطه بارها حکومت جمهوری اسلامی ایران بخاطر زیرپا نهادن ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی، از طرف محافل و سازمانهای بین‌المللی حقوق‌بشر محکوم گردیده‌‌ است.

گذشته‌ از اینکه‌ دهها نفر به اتهام‌های مختلف، در زندانهای ایران در حال سپری کردن احکام غیرعادلانه‌ طویل‌المدت هستند، 9 نفر از زندانیان سیاسی کرد، که از قشرهای مختلف، دانشجو، روزنامه‌نگار، فعال حقوق بشر و معلم هستند به اعدام محکوم شده‌اند. هر آن ممکن است این احکام اجرا شود.

ما به خاطر حمایت از قربانیان قتل و شکنجه در 30 سال حکومت جمهوری اسلامی و به مناسب روز جهانی حقوق‌بشر، روز چهارشنبه 10 دسامبر از ساعت 12.00 تا ساعت 13:00 یک حرکت اعتراضی بدون شعار و با بستن دهانها خود در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران در شهر لاهه‌ برگزار می‌کنم.
هدف این حرکت اعتراضی رساندن پیام شهروندان ساکن درایران به گوش اروپائیان و مبارزه علیه ادامه قتلها در ایران توسط حکومت جمهوری اسلامی می باشد.

شرکت شما در این حرکت اعتراضی همبستگی با زندانیانی است که به اعدام محکوم شده‌اند.

چاک- کمیته شرق کردستان
شبکه‌ حقوق‌بشر کردستان
جمعیت حقوق بشر کرد- اروپا
کانون دفاع از دمکراسی در ایران(هلند)
فعالين ايرانی حقوق بشر در سوئيس
آدرس:
On front of Iran Embassy the Huge
Duinweg 20
2585 JX Den Haag

Bookmark and Share

پنجشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۷

مسعود كردپور، روزنامه نگار کرد به يك سال زندان محكوم شد

م
مسعود كردپور سال گذشته نیز به شهرستان تكاب (در استان آذربايجان غربى) تبعيد شده بود.

Radio Fards:

حسین قویمی

مسعود كردپور، روزنامه نگار و دبير آموزش و پرورش كردستان كه از دو ماه پيش در زندان به سر مى برد، به یکسال حبس محکوم شد.

عباس جمالى، وكيل مدافع مسعود كردپور در گفت و گو با «راديو فردا» با تاييد اين خبر مي گويد: روز گذشته (چهارشنبه ۲۴ مهرماه) مسئولان زندان مهاباد به وى گفتند كه مسعود كردپور به يك سال زندان محكوم شده است.

آقاى جمالى گفت كه در نظر دارد در اعتراض به اين حكم، براى موكلش تقاضاى تجديد نظر كند.

وی افزود: «ظاهرا در زندان چند تن از زندانيان با آقاى كردپور درگير شدند و من احتمال مي دهم كه براى اين درگيرى، تحريكاتى انجام شده و زندانى ها را تحريك كرده اند و بعد آقاى كردپور را به قرنطينه و زندان انفرادى برده اند.»

آقاى جمالى اظهار داشت: «مسئولان زندان نظرشان اين بود كه آقاى كردپور براى زندانيان كلاسى تشكيل داده بودند در باره حقوق بشر و آموزش حقوق بشر كه زندانيان ديگر اعتراض كردند و درگيرى پيش آمد.»

وى در باره اتهاماتى كه به مسعود كردپور وارد شده گفت: «اتهامات آقاى كردپور، فعاليت تبليغى عليه نظام بوسيله مصاحبه با رسانه هاى خارجى از جمله راديو فردا، صداى آمريكا، بى بى سى، راديو فرانسه و راديوهاى ديگر اعلام كردند. هچنين گفتند كه كتاب هاى عبدالله اوجالان، رهبر پيشين حزب كارگران كردستان تركيه (پ كا كا) را در منزل او يافته اند.»

وکیل مدافع مسعود کردپور تاكيد كرد كه كتاب هاى اوجالان در ايران به صورت آزاد فروخته مى شود و داشتن كتاب هاى اوجالان جرم نيست.

عباس جمالى خواهان حمايت مردم و رسانه هاى گروهى از همه زندانيان بويژه آقاى كردپور شد كه به گفته او «هيچ گناهى و جرمى مرتكب نشده اند تا دستگاه قضايى متوجه شود اين كارها، جرم نبوده است.»

ماه گذشته گزارشگران بدون مرز با انتشار بيانيه اى خواهان آزادى مسعود كردپور شد که در تاريخ ۱۷ مرداد ماه توسط ماموران امنيتی و در منزل مسكونى اش در شهر بوكان بازداشت و به زندان اين شهر انتقال يافت.

گزارش ها حاکی است که ماموران امنيتى پس از سه هفته، او را به زندان مهاباد منتقل كردند.

مسعود كردپور در تاريخ ۱۷ شهريور از سوى دادگاه انقلاب اسلامى مهاباد به «تبليغ عليه نظام از طريق مصاحبه و گفت و گو با رسانه هاى بيگانه» متهم شد.

در جلسه تفهيم اتهام وى، وكيل مدافع او حضور نداشت.

مسعود كردپور ۳۷ ساله، موسس بنياد دمكراسى و حقوق بشر كردستان ، سال گذشته نيز به اتهام تحريك معلمان به عدم حضور در كلاس هاى درس و همچنين مصاحبه با رسانه هاى خارج از كشور، به شهرستان تكاب (در استان آذربايجان غربى) تبعيد شده بود.

Bookmark and Share

چهارشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۷

محکومیت هانا عبدی در دادگاه تجدید نظر کاهش یافت

Radio Farda:


هانا عابدی عضو انجمن فعالان زن کردستان.

یک دادگاه تجدید نظر در ایران، با لغو مجازات تبعید هانا عابدی از فعالان جنبش زنان ایران در کردستان، میزان حبس تعزیری وی را به ۱۸ ماه کاهش داد.

هانا عابدی عضو انجمن فعالان زن کردستان موسوم به «آذرمهر»، پیشتر از سوی دادگاه انقلاب اسلامی به پنج سال حبس تعزیری و تبعید به شهرستان «گرمی» در شمالی‌ترین بخش آذرباجان شرقی محکوم شده بود.

آن طور که محمد شریف وکیل خانم عبدی اعلام کرده است، با اعلام حکم دادگاه تجدید نظر هانا عبدی باید ۱۸ ماه حبس تعزیری خود را در زادگاهش «رازان» بگذراند.

خبرگزاری دولتی ایران ،ایرنا، پیشتر اعلام کرده بود که «خانم عبدی به همراه روناک صفارزاده از دیگر فعالان زن کردستان، به اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت کشور و عضویت در گروه شبه‌نظامی پژاک متهم شده است.»

پژاک یا حزب حیات آزاد کردستان، در سال‌های اخیر عملیات متعددی را علیه مرزداران و نیروهای امنیتی ایران در مناطق شمال غرب ایران ترتیب داده است.


صدور حکم تجدید نظر برای هانا عبدی در حالی است که خانم صفارزاده بر اساس گفته‌های آقای شریف وکیل این دو، همچنان در انتظار صدور رأی تجدید نظر به سر می‌برد.

هانا عبدی ۲۳ ساله و روناک صفارزاده ۲۴ ساله است و هر دوی این فعالان زن از زمان دستگیری در مهر ماه سال ۸۶ در زندان سنندج به سر می‌برند

این دو فعال زن، همچنین از فعالان کمپين يک ميليون امضا هستند که توسط شيرين عبادی، برنده ایرانی جايزه صلح نوبل، نيز حمايت می‌شود.

این کارزار مدنی پس از آن راه اندازی شد که تجمع زنان در ميدان هفتم تير تهران در ۲۲ خرداد ماه ۱۳۸۵ از سوی پليس سرکوب شد و بيش از ۷۰ زن نيز بازداشت شدند.

از زمان راه اندازی اين کارزار مدنی، بسياری از زنان و مردان فعال در آن با احضار به دادگاه‌های انقلاب با احکام حبس‌های طولانی روبه‌رو شده‌اند و برای برخی از افراد نيز احکام تبعيد صادر شده‌است.

بازداشت نگین شیخ‌الاسلامی فعال زن


اعلام حکم تجدید نظر خانم عبدی در حالی است روز گذشته فعالان حقوق بشر در ایران از دستگیری نگین شیخ‌الاسلامی از دیگر فعالان زن کرد در تهران خبر دادند.

خانم شیخ‌الاسلامی که بر اساس گزارش‌ها به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده، پنجمین فعال زن کرد است که به دلیل فعالیت‌های مسالمت‌آمیز حقوق بشری بازداشت می‌شود.

خانم شيخ الاسلامي مؤسس و مسئول سابق «انجمن فرهنگي اجتماعي زنان آذرمهر کردستان» است و علاوه بر عضویت در عضو کمپین یک ملیون امضا و همکاری‌های گسترده‌ای با سازمان‌های متعدد حقوق بشری داشته است.

کمیته زنان حامی اعتصاب غذای سراسری زندانیان سیاسی و مدنی کرد، با اعلام نگرانی عمیق در مورد ادامه بازداشت خانم شیخ‌الاسلامی، خواستار آزادی فوری وی و دیگر زنان زندانی کرد شده‌است.


Bookmark and Share

چهارشنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۷

ادامه قتل های مشکوک در کردستان

کمیته حمایت از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی ومدنی:

فعالان کمیته گزارش دادند، نیمه شب گذشته یک شهروند کرد به نام "دیاکو صالحی" که طی سالیان پیش چندین بار به اتهام همکاری با یکی از احزاب اپوزیسیون سیاسی فعال در کردستان دستگیر شده بود در شهر سقز مورد هجوم افراد ناشناسی قرار گرفته؛ و با ضربات چاقو به قتل رسیده است. ساعت 12 شب گذشته جسد وی پیدا شده است.

یکشنبه 7 مهر ماه برابر با 27 سپتامبر 2008
Bookmark and Share

دوشنبه، مهر ۰۸، ۱۳۸۷

حمايت جمعی از فعالان كرمانشاهی از مطالبات زندانيان سياسی و مدنی كُرد

کمیته حمایت از اعتصاب غذای سراسری زندانیان سیاسی و مدنی کرد

در نخستين روزهای شهريور ماه حركتی خودجوش و پرخروش از سوی گروهی از زندانيان سياسی و مدنی ‌كُرد در اعتراض به وضعيت وخيم حقوق بشر در كردستان و روند دستگيری‌ها و شكنجه‌ی فعالان سياسی و مدنی و همچنين صدور احكام اعدام برای تعدادی از اين فعالان شكل گرفت و طی آن ده‌ها تن از زندانيان كُرد در اقدامی هماهنگ با مطرح ساختن خواسته‌های خود در قالب اطلاعيه‌ای، اعتصاب غذای نامحدودی را آغاز نمودند و اكنون بيش از يك ماه است كه اين افراد در اعتصاب به سر برده و در طول اين مدت شماری ديگر از زندانيان كُرد در شهرهای مختلف نيز به اين حركت جمعی و اعتراضی پيوسته‌اند.

زندانيان در اطلاعيه‌ای كه به اين مناسبت منتشر كرده‌اند خواهان: "اعتراف حاكميت به هويت سياسی و مدنی ايشان و در پيش گرفتن رفتاری شرافتمندانه با آنان"، "توقف در صدور و اجرای احكام اعدام زندانيان سياسی و مدنی و لغو تمامی‌ اين احكام"، "پايان دادن به شكنجه و رفتار غيرانسانی و تبعيض آميز با زندانيان بر اساس مليت و مذهب آنان"، "بهبود شرايط زندان و ممانعت از تبعيد زندانيان"، "نظارت نهادهای حقوق بشری داخلی و بين المللی بر زندا‌ن‌های ‌ايران"، "انجام اصلاحات اساسی در دستگاه قضايی ايران بر مبنای اصول حقوق بشری" شده‌اند.

اكنون در حالی 30‌مين روز اعتصاب غذای سراسری زندانيان سياسی و مدنی كُرد در زندان‌های ‌اروميه، سنندج، تهران، سقز، مريوان و ماكو را پشت سر می‌گذاريم كه نه تنها خواست‌های به حق و قانونی آنان در ‌به رسميت شناختن هويت سياسی و حقوق انسانی خويش مورد توجه مقامات مسئول قرار نگرفته است، بلكه تعدادی از اين افراد به دليل اقدام به اعتصاب و اصرار بر ادامه‌‌‌ی آن به سلول‌های ‌انفرادی‌ منتقل شده‌ و در شرايط وخيمی به لحاظ جسمی به‌ سر می‌برند و خطر جدی جان آن‌ها را تهديد می‌كند.

از سوی ديگر فضای ‌امنيتی و خفقان‌ آميز حاكم بر كشور كه در عبور از مناطق كردنشين به اوج خود می‌رسد گسترده‌تر شده و تجاوز به حقوق شهروندی و سركوب فعالان سياسی، اجتماعی و حقوق بشری در سراسر ايران و به ويژه كردستان فزونی يافته است. همچنين دستگيری‌ها‌ و بازداشت‌های خودسرانه و صدور احكام سنگين زندان و حتی اعدام برای فعالان كُرد و ايرانی به روال هر روزه نهادهای امنيتی و محاكم قضايی تبديل شده است و هيچ صدای اعتراضی و منتقدی از سوی حاكميت تحمل نمی‌گردد.
در اين زمان است كه ده‌ها تن از زندانيان سياسی و مدنی كُرد با مايه گذاشتن از جان خويش اعتصاب غذا را به عنوان راه‌كاری در اعتراض به شرايط موجود زندان و جامعه به كار بسته‌ و از پشت ديوارهای زندان خطاب به وجدان‌های بيدار فرياد دادخواهی خويش را صلا می‌دهند و اگر چه مسئولان ذی‌صلاح تا كنون وقعی بر مطالبات ايشان ننهاده‌اند و گروه‌هايی‌ نيز از ميان هم‌ميهنان ايرانی كه ادعای مبارزه برای دمكراسی و حقوق بشر را دارند با سكوت خويش گويی در گرداب هم‌آهنگی خسران بار با اين‌گونه رفتارها قرار گرفته‌اند، اما اين حركت مستقل و خودجوش توانست پژواكی گسترده در ميان ملت كُرد يابد و در عرصه‌ی جهانی نيز مورد توجه قرار گيرد.

ما جمعی از فعالان سياسی، اجتماعی و فرهنگی كرمانشاه با اعلام پشتيبانی از اعتصاب كنندگان بر مطالبات 6 گانه‌ی اين زندانيان پای می‌فشاريم و ضمن درخواست از مقامات مسئول در سازمان زندان‌ها و دستگاه قضايی در رسيدگی به خواست‌های اعتصاب كنندگان، مسئوليت هر گونه صدمه‌ی جسمی و روحی ناشی از اين اعتصاب غذا را متوجه آنان می‌دانيم و تقاضامنديم تا مسئولان ذی‌صلاح بدون هر قيد و شرطی نسبت به مورد توجه قرار دادن خواسته‌های اين زندانيان اقدام فوری نمايند.
همچنين ضمن ستودن هم‌آهنگی و مقاومت زندانيان اعتصاب كننده و اعلام دوباره پشتبانی و همراهی خود با اين حركت مدنی، به دليل آن‌كه ادمه‌ی اين اعتصاب غذا می‌تواند سلامتی اين افراد را در معرض خطر جدی قرار دهد از آن‌ها می‌خواهيم جهت حفظ جان ارزشمند خويش، ضمن تأكيد بر خواسته‌های قانونی‌شان به اعتصاب غذا پايان داده و روش‌های كم‌خطرتر ديگری را در پی‌گيری مطالبات بر حق خويش به كار گيرند.

امضاء كنندگان:
آرش آذرپيك / آژوان رازيانی / آيت سعيدزاده / اسماعيل محمودی / افشين قادری / افشين كرميان نسب / بابك خداياری / بابك قياسی / بلال مرادويسی / بهاره علوی / بهروز علوی / پارسا كرمانجيان / تحسين رضايی / جمشيد آيين دار / چنگيز اقبالی / حميدرضا صمدی / حميدرضا مسيبيان / خسرو زمانی / رسول خلفی / زهرا قادرپناه / ژيلا گل عنبر / سهراب كريمی / شاپور سليمی / شاهو نادری / شفق رحمانی / شمسه مراديان / شهرام صادقی / صابر مرادی / طاهر رمضانی / عادل قادری / عثمان نوری / عمار صالحی / فايق مرادپور / فردين الماسی / فرهاد حيدری گوران / فريد مصلحيان / فريدون ميراحمدی / كاوه شهبازی / كاوه قاسمی كرمانشاهی / كبری كريمی / كتايون محمودی / گلاله بهرامی / مانيا يادگاری / محدالدين امينی / محسن ياوری / محمد يعقوبی / محمود سعيدزاده / مسعود كرمی / مقدم حيدری زاده / مهدی حميدی / مهدی حيدری / نجات بهرامی / ندا رستم پور / وهاب دوستی دوكشكانی / ياور غلامی / يزدان ميرزايی


یکشنبه 7 مهرماه ۱۳۸۷ برابر با ۲8 سپتامبر ۲۰۰۸
Bookmark and Share

یکشنبه، مهر ۰۷، ۱۳۸۷

«سرکوب روزنامه نگاران اقليت های قومی؛ از مهاباد تا زاهدان»

سازمان گزارشگران بدون مرز، با صدور يک اطلاعيه مطبوعاتی اعلام کرد که روزنامه نگاران بيشتری از اقليت های قومی ايران، زندانی شده اند.

علیرضا کرمانی

سازمان گزارشگران بدون مرز، روز چهارشنبه، با صدور يک اطلاعيه مطبوعاتی اعلام کرد که روزنامه نگاران بيشتری از اقليت های قومی ايران، زندانی شده اند.

گزارشگران بدون مرز، همچنين نگرانی خود را از آنچه اين سازمان، از آن به عنوان تشديد تنش ميان مقام های جمهوری اسلامی ايران و روزنامه نگاران اقليت های قومی ياد کرد، ابراز داشت.

رضا معينی، مسئول بخش ايران گزارشگران بدون مرز، در گفت و گو با « راديو فردا» می گويد: سرکوب وسيع روزنامه نگاران اقليت های قومی و ملی در ايران تشديد شده است.

رادیو فردا: آقای معينی! ضرورت صدور اين اعلاميه در شرايط کنونی چه بوده است؟

رضا معینی: در تاريخ ۲۰ شهريورماه، چهار تن از روزنامه نگاران آذربايجانی در تهران بازداشت شدند. اين بازداشت تا امروز بدون هيچ توضيحی و بدون اين که به وکلا و خانواده های آنها بگويند علت بازداشت شان چيست، ادامه دارد.

اين واقعيت در کنار آماری که در اين اطلاعيه ارائه داده ايم، نشان می دهد که سرکوب وسيع روزنامه نگاران اقليت های قومی و ملی در ايران تشديد شده است.

لطفا در مورد آماری که در اطلاعيه اعلام شده است، توضيح بيشتری بدهيد.

در ميان ۱۱ تن از روزنامه نگاران زندانی، ۱۰ تن از آنها متعلق به اقليت های کرد، آذری و عرب هستند.

آيا می توانيد به اسامی اين روزنامه نگاران اشاره کنيد؟

روزنامه نگارانی که اخيرا بازداشت شده اند، عليرضا صرافی و حسن راشدی هستند. آقای صرافی، مدير مسئول ماهنامه توقيف شده « ديلماج» و از روزنامه نگاران بسيار قديمی آذربايجانی است.

سعيد محمدی، سردبير مجله ادبی « ياشماق» است. حسن راشدی و اکبر آزاد، همکاران مجله « يارپاق» و «وارليق» هستند.

شما اشاره کرديد که از ۱۱ نفر روزنامه نگاران زندانی، ۱۰ تن از آنها جزو اقليت های قومی هستند. آيا مشخص است که اين روزنامه نگاران از کدام مناطق و کدام اقليت ها هستند؟

بله، اين چهار نفر که در بالا به آن اشاره شد، آذربايجانی هستند. آقایان کبودوند، جوانرود، عدنان حسن پور و هيوا بوتيمار در کردستان زندانی هستند. آقای فلاحی زاده، روزنامه نگار عرب تبار ايرانی در زندان اوين است.

  • بررسی وضعيت ده سال گذشته، نشان می دهد که جمهوری اسلامی حتی در اوج جنبش اصلاحات، هرگز نظر مثبتی نسبت به خواسته ها و مطالبات اقليت های قومی نداشته است. اين خواسته ها چيز عجيب و غريبی نيست، به عنوان مثال درس خواندن به زبان آذری يا کردی هستند.»

رضا معینی، از گزارشگران بدون مرز

دو روزنامه نگار ديگر نيز که در مرخصی به سر می برند، آقای اجلال قوامی کرد در زندان سنندج و آقای مسعود کردپور که در زندان مهاباد است.

در اطلاعيه گزارشگران بدون مرز، به يکی از زنان روزنامه نگار آذری اشاره شده است. البته او در حال حاضر در زندان نيست، اما برای او حکم محکوميت به شش ماه زندان صادر شده است.

بله، خانم شهناز غلامی با سپردن وثيقه آزاد شده است. او توسط شعبه يک دادگاه انقلاب تبريز، به دليل نوشتن آن چه جمهوری اسلامی تبليغ عليه نظام عنوان می کند، به شش ماه زندان محکوم شده است.

شهناز غلامی سال گذشته نيز به دليل نوشتن مقالات اعتراضی در رابطه با سرکوب خشونت بار تظاهرات اعتراضی در شهرهای آذربايجان، حدود يک ماه در زندان بود.

آقای معينی! در اطلاعيه گزارشگران بدون مرز، به تشديد تنش ميان مقامات جمهوری اسلامی و روزنامه نگارن اقليت های قومی اشاره شده است. اين تشديد تنش به چه معناست؟

بررسی وضعيت ده سال گذشته، نشان می دهد که جمهوری اسلامی حتی در اوج جنبش اصلاحات، هرگز نظر مثبتی نسبت به خواسته ها و مطالبات اقليت های قومی نداشته است. اين خواسته ها چيز عجيب و غريبی نيست، به عنوان مثال درس خواندن به زبان آذری يا کردی هستند.

آنچه جمهوری اسلامی انجام می دهد، خلاف قانون اساسی است که اين حقوق را تضمين کرده است.

طی چهار سال گذشته، برخی نيروها در دولت و نظاميانی که حامی دولت هستند، جامعه مدنی، روزنامه نگاران و جوانانی را که مبارزات مسالمت آميز می کنند، به سوی خشونت و درگيری سوق می دهند.

ما در مناطق مختلف ايران شاهد اقداماتی در همين راستا بوده ايم، از مهاباد گرفته تا آذربايجان، زاهدان و اهواز.

به عنوان مثال، آقای بنی طرف به چه جرمی به پنج سال زندان محکوم می شود؟ او فقط يک نويسنده و روزنامه نگار عرب تبار ايرانی است و در ارتباط با مطالبات عرب ها در ايران می نويسند. خانم شهناز غلامی به اين دليل محکوم شده که خشونت عليه شهروندان آذربايجانی در ايران را نقد و محکوم کرده است.

رژيم جمهوری اسلامی، مسبب اصلی سوق دادن به سوی نظامی گری و خشونت است. امروز دولت و نظاميان حامی آن به دنبال اين هستند که اگر جنگ بيرونی در نگيرد، جنگ داخلی را ساماندهی کنند.

آيا گزارشگران بدون مرز برای حل مسائل مطرح شده به جز صدور اطلاعيه، اقدامات ديگری را هم در دست پيگيری دارد؟

تفاوت اصلی که گزارشگران بدون مرز با ساير سازمان های حقوق بشر دارد، در اقدامات آن است. اين اطلاعيه برای اطلاع رسانی است که البته اقدام کمی نيست. اين اطلاعيه به شش زبان در سراسر جهان پخش می شود که نوعی اعمال فشار بر رژيم و مسئولين قانون شکن است.

در کنار اين اطلاعيه، امروز با کميساريای عالی حقوق بشر صحبت کرديم و خواستار دادن توضيح از سوی ايران شديم.

اقدامات اعتراضی گزارشگران بدون مرز، از شهرت بسياری در جهان برخوردار است. برای مثال، هفته گذشته به دنبال حضور وزير امور خارجه ترکمنستان در پاريس، گزارشگران بدون مرز در اعتراض به سرکوب روزنامه نگاران به ويژه قتل روزنامه نگار راديو اروپای آزاد در ترکمنستان، سفارت ترکمنستان را در پاريس به مدت سه ساعت اشغال کرده بود، در حالی که نمايندگان رسانه ها در محل حضور داشتند.

در پی اين مسئله برنار کوشنر، وزير امور خارجه دولت فرانسه، اطلاعيه ای صادر کرد و از همکار خود توضيح خواست.  

Bookmark and Share

در سی و چهارمین روز اعتصاب غذا "هدایت غزالی" به بهداری زندان اوین منتقل شد

کمیته حمایت از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و مدنی

بر اساس آخرین گزارشات "هدایت غزالی" دانشجوی زندانی که از روزهای آغازین اعتصاب غذا ی زندانیان سیاسی و مدنی کرد، به این اعتصاب پیوسته بود، صبح روز شنبه با وخیم شدن وضعیت جسمانی خود و بی حس شدن سمت راست بدنش به بهداری زندان اوین منتقل شده و با اصرار شدید دوستانش در زندان تحت مداوای پزشکی قرار گرفته است.
"هدایت غزالی" دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی تهران و عضو شورای نویسندگان نشریه دانشجویی "روژامه" به همراه 83 تن دیگر از زندانیان سیاسی و مدنی کرد در 8 زندان کشور از روز دو شنبه 4 شهریور 1385 اعتصاب غذای نامحدودی را آغاز کرده اند. اعتصاب غذای این زندانیان در اعتراض به وضعیت وخیم حقوق بشر در کردستان و موج احکام اعدام فعالان سیاسی و مدنی کرد امروز سی و چهارمین روز خود را سپری می سازد.

این دانشجو به همراه "صباح نصری"مدیر مسوول "روژامه"دستگیر و پس از 14 ماه بلاتکلیفی و چهار مرتبه تعویق دادرسی از سوی شعبه 13 دادگاه انقلاب تهران به اتهام شرکت در تجمح روز جهانی زبان مادری و تبلیغ بر علیه نظام به دو سال حبس تعزیری محکوم شد.

شنبه 6 مهر ماه 1387 برابر با 27 سپتامبر 2008
Bookmark and Share